Friday, December 28, 2007

Happy Deygan!

دی یا دتوشو (Daatoshu) به چم دادار و آفریدگار است و در نامه های اوستایی بیشتر جای اهورامزدا بکار رفته است. اگر به نام سی روز ماه بنگرید، میبینید که روزهای هشتم و پانزدهم و بیست و سوم هر ماه با نام دی نام گذاری شده است که برای تمیز آنها از هم هر یک را با نمام روز بعدش خوانده اند. و همچنین اومزد که آن هم نام خداوند است. بدین گونه اورمزد ، دی بآذر ، دی بمهر ، و دی بدین. بنابراین در ماه 4 روز به نام خدا نامیده و در ماه 4 بار جشن دیگان برگزار می شود.
  1. اورمزد و دی ماه : در نخستین روز دی ماه باستانی.
    ( 25 آذر ماه خورشیدی )

  2. دی بآذر و دی ماه : در هشتمین روز دی ماه باستانی.
    ( 2 دی ماه خورشیدی )

  3. دی بمهر و دی ماه : پانزدهمین روز دی ماه باستانی.
    ( 9 دی ماه خورشیدی )

  4. دی بدین و دی ماه : بیست و سومین روز دی ماه باستانی.
    ( 17 دی ماه خورشیدی )

در ایران باستان نخستین جشن دیگان در ماه دی یعنی روز اورمزد و دی ماه خرم روز نام داشته است و در این روز که شب پیش ، بزرگترین شب سال بوده است. پادشاه و حاکم دیذدار عمومی با مردم داشته است. اکنون هر خانواده زرتشتی میوه هایی مانند انار ، هندوانه ، خربزه ، سیب ، به ، انگور و آجیل تهیه می کنند و تا پاسی از شب اورمزد و دی ماه ( شب چله ) همه با شادی و خرمی شب را می گذرانند و گاهی با نیایش گاه اشهن شب را به سپیده دم تبدیل می کنند .

فلسفه شب یلدا ( شب چله ) اینگونه است که بسیاری از مسلمانان بدون دانستن آن مناسک زرتشتیان را در ایران اجرا می کنند.

Friday, December 21, 2007

شب چله بر شما شاد باد

شب یلدا یا شب چله شب اول زمستان و درازترین شب سال است. و فردای آن با دمیدن خورشید ، روزها بزرگتر شده و تابش نور ایزدی افزونی می یابد .این بود که ایرانیان باستان شب آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خوانند و برای آن جشن بزرگی برپا می کردند.

یلدا کلمه ای است سریانی به چم تولد و به گفته ابوریحان بیرونی آن را شب زادن ترجمه کرده اند.


آیین شب یلدا ( شب چله )

آیین شب یلدا این چنین است:
خوردن آجیل مخصوص ، هندوانه و انار و شیرینی و میوه های گوناگون که همه جنبه نمادین دارند و نشانه برکت و تندرستی و فراوانی و شادکامی هستند. در این شب هم مثل جشن تیرگان ، فال گرفتن ، کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پری یا پوکی آن آینده گویی میکنند. این یکی از سرگرمیهای این شب است.

Saturday, November 10, 2007

مفهوم ازدواج از نگاه نویسنده بلاگ

ازدواج، پذیرفتن تعهدی برای آغاز یک زندگی تازه و بودن در کنار کس دیگری، است که هر یک از دو نفر را ملزم می دارد در این زندگی تازه همانگونه که به خواسته های خود توجه می کنند خواسته های طرف مقابل را که به بودن با او احساس امنیت و آرامش میکنند، در نظر بگیرند و در این زندگی تازه ی دو نفری، هر یک از این دو نفر، میخواهد به خواسته های شخصی خود در عرصه اجتماعی، با پشتیبانی نفر دیگر این زندگی تازه، برسد. این زندگی تازه که بنیان آن را دو نفر تشکیل میدهند اگر بدون عشق متقابل این دو به یکدیگر باشد، بی مفهوم و بی محتوا است و خیلی زود در گذر زمان محو می شود و آن دو نفر دیگر هیچ احساس مسؤولیت و تعهدی نسبت به آن (زندگی مشترک) ندارند. در واقع زندگی مشترک زندگیی است که هر یک از دو بنیانگذاران آن باید این واقعیت و حقیقت را در نظر داشته باشند که این یک زندگی است در کالبد دو عاشق که بودن هر دوی آنها این زندگی را معنا می بخشد و بدون بودن نفر دوم و یا علاقه متقابل، این زندگی هیچ معنا و مفهومی ندارد.

Thursday, November 1, 2007

برابری شهادت دو زن در دادگاه با شهادت یک مرد؟

امروزه زنان ایرانی مشاغل یا کارهایی مانند وکالت، مهندسی، نمایندگی پارلمان، پزشکی جراحی، مدیریت یک اداره (سازمان یا شرکت مهندسی یا ...)، را انجام می دهند.
وکالت، مهندسی، وزیر بودن، نمایندگی پارلمان، پزشک جراح بودن، مدیریت یک اداره، اختراع کردن، شرکت در المپیادهای جهانی علمی، توانایی تشخیص بالاتری لازم دارد یا شهادت دادن در دادگاه؟
آن هم در زمانیکه دختران ایرانی در جایگاه مخترع، عضو المپیادهای علمی جهانی و رتبه های بالای کنکور قرار دارند.


اگر پیشامدی رخ دهد و زنی مانند خانم شیرین عبادی با سابقه ای که در وکالت و قضاوت دارد، اگر بخواهد برای شهادت دادن در دادگاه حاضر شود شهادت او به تنهایی مورد قبول نیست اما یک پیرمرد بیسوادی که در دفتر خانم عبادی جارو میکشد می تواند به تنهایی شهادت دهد و مورد قبول دادگاه است.


آیا این برابری و عدالت است؟

مادران نه ماه دوران بارداری را تحمل می کنند، درد زایمان را تحمل می کنند و دست کم کودک را تا سن دو سالگی به طور کامل مراقبت می کنند درحالیکه در بسیاری از مناطق ایران مادران حتی اختیار اظهارنظر درباره تعیین نام فرزند خود را ندارند.
(حتماً هم میدانید که بسیاری از مادران حتی به هنگام زایمان جانشان را از دست می دهند ویا پس از زایمان ممکن است دچار آسیبهای جسمی قرار بگیرند.) آن هم در حالیکه زنان ایرانی، جدا از مادر بودن زنانی هستند که برخی از حقوق فردی و اساسی آنان، حقوق شخصی مردان قلمداد می شود و به نوعی زن را مستحق داشتن سرپرست و قیم می داند اما برای مرد هیچ سرپرست ویا قیم پیش بینی نشده است.

آیا هر زنی بدون اجازه شوهرش میتواند پاسپورت بگیرد؟ آیا هر زنی جانش برابر با جان یک مرد است؟ آیا زنان میتوانند بدون اجازه هیچ مردی به مسافرت بروند و ازدواج کنند و طلاق بگیرند؟

آیا این برابری و عدالت است؟

Sunday, September 2, 2007

تمام اقوام غیرفارسی‌زبان ایران ریشه ایرانی دارند

براساس تحقیقات پژوهشگر ایرانی ژنتیك پزشكی و جمعیتی دانشگاه «كمبریج» كه با كمك و نظارت گروهی از برجسته ترین محققان این رشته انجام شده، جمعیت های ایرانی كه با زبان‌های غیر از گروه هندو-اروپائی تكلم می‌كنند به ویژه جمعیت آذری زبان ساكن در فلات ایران ریشه ژنتیكی مشتركی با اقوام ترك زبان ساكن در كشور تركیه و اروپای شرقی ندارند و بر عكس «شاخص‌های تمایز ژنتیكی» آنها (مانند FSt) با سایر گروه‌های ساكن در فلات ایران به ویژه فارسی زبانان نزدیك به صفر است كه نشانگر ریشه ژنتیكی مشترك آنها در اعماق تاریخ ایران است.

دكتر مازیار اشرفیان بناب، عضو هیات علمی پژوهشكده باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی كشور كه دانش‌آموخته دكتری پزشكی دانشگاه علوم پزشكی تهران و كارشناسی ارشد باستان شناسی از دانشگاه «منچستر» بوده و در حال حاضر مشغول گذراندن ماه‌های آخر مقطع دكتری تخصصی رشته ژنتیك پزشكی و جمعیتی در دانشگاه «كمبریج» انگلستان است در گفت‌و‌گو با خبرنگار «پژوهشی» خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) خاطرنشان كرد: موضوع تحقیق و مطالعه من در مقطع دكتری مطالعه ژنتیكی اقوام ایرانی و بررسی ارتباطات تاریخی و ژنتیكی تمام اقوام ساكن در فلات ایران بوده است.

در این مطالعه كه با كمك و نظارت گروهی از برجسته ترین محققان ژنتیك تكاملی و جمعیتی انجام شده، نمونه‌ای از افراد داوطلب وابسته به تمام گروه‌های اجتماعی و قومی ایران مورد مطالعه قرار گرفته‌اند كه نتایج حاصله بسیار جالب توجه و تعمق می‌باشد.

به گفته وی، مطالعه DNA میتوكندریال نشان می‌دهد كه ریشه مشترك مادری تمام اقوام ایرانی ساكن در فلات ایران به زمانی بسیار عقب تر از آنچه در نظریه مهاجرت اقوام آریائی مطرح می باشد بر می‌گردد بدین ترتیب كه اگر تمامی اختلاط ها و شاخص های ژنتیكی مربوط به سایر مناطق جغرافیایی و قومی را از محتوای ژنتیكی نمونه‌های مدرن ایرانی حذف كرده و به كناری بگذاریم، اخیرترین جد مشتری مادری ما (Most Recent common ancestor- MRCA) زمانی حدود 10 هزار و 500 تا 11 هزار سال قبل در فلات ایران می‌زیسته است.

وی افزود: نزدیكی ژنتیكی بین اقوام ساكن در فلات ایران و از سوی دیگر خاص بودن این محتوی ژنتیكی در فلات ایران به قدری ملموس و غیر قابل انكار است كه حتی به كار بردن كلمه اقوام را در مورد جمعیت های ساكن در فلات ایران با شك و تردید روبرو می‌كند. به این معنی كه آنچه باعث تمایز ژنتیكی گروه‌های انسانی می شود تا بتوان آنها را به صورت اقوام تمایز یافته در زمان و مكانی خاص تصور كرد ابدا در محتوای ژنتیكی ایرانیان اعم از فارس و آذری و لر و بلوچ و تركمن و .... دیده نمی‌شود.

دكتر اشرفیان بناب در گفت‌و‌گو با ایسنا خاطرنشان كرد: براساس یافته های محققان انسان شناسی، فلات ایران اولین و مهمترین گذرگاه انسان مدرن در مسیر مهاجرت به سرزمین‌های ناشناخته و جهت دستیابی به منابع جدید بوده است. بدین ترتیب تصور عمومی در مجامع علمی بر این است كه اولین حضور و استقرار انسان مدرن در فلات ایران چیزی در حدود 60 تا 70 هزار سال قبل بوده است كه شواهد و یافته های سطحی از محوطه های پیش از تاریخ نیز بر همین امر دلالت می‌كنند؛ بدین ترتیب انسان مدرن در سرتاسر فلات ایران استقرار و اسكان داشته و پس از طی چند ده هزار سال با پیدایش كشاورزی در حدود 10، 11 هزار سال قبل در منطقه هلال بارور كه بخش‌هایی از غرب فلات ایران را نیز شامل می شود و سپس اهلی كردن حیواناتی مانند برخی احشام نقش عمده‌ای در پیدایش اولین فرهنگ های یكجانشینی و تمدن های اولیه جهانی ایفا كرده است.

وی تصریح كرد: بر اساس منابع تاریخی و باستان شناسی و زبان شناسی موجود تصور كلی بر این است كه در حدود چهار هزار سال قبل اقوامی مهاجم یا مهاجر كه به آنها نام آریایی داده شده است از آسیای مركزی به سمت جنوب مهاجرت كرده و وارد فلات ایران شده اند و پس از استقرار سه قبیله مهم آنها در فلات ایران (فارس ها در مركز و جنوب، پارتها در شمال شرق و مادها در غرب و شمال غرب) بخشی از این اقوام به سمت شبه قاره هند و بخش دیگر به سمت اروپا مهاجرت كرده و اقوام مدرن هندو-اروپائی را پدید آورده اند.

عضو هیات علمی پژوهشكده باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی كشور با اشاره به این كه تاریخ مدون دقیق و قابل اعتمادی در خصوص این وقایع جمعیتی در دست نیست، به ایسنا گفت: دانشمندان در دهه‌های اخیر برای مطالعه علمی سرگذشت انسان به مطالعات زبان شناسی و ژنتیكی روی آورده‌اند. با توجه به این كه زبان به سرعت و طی گذشت حتی چند نسل می‌تواند به شدت دچار تغییر محتوایی و شكلی شود، امروزه مستندترین و قابل اعتماد ترین یافته‌های انسان شناسی، در كنار یافته ها و شواهد فسیلی یافته های ژنتیكی می‌باشند.

به گفته این پژوهشگر ژنتیك پزشكی و جمعیتی، در مطالعات ژنتیكی جمعیتی مطالعه DNA میتوكندریال كه فقط از مادر به فرزندان منتقل می‌شود می تواند تاریخ و گذشته نسل‌های مادری را نمایان كند و همچنین مطالعه بخش فاقد نوتركیبی كروموزوم Y كه از پدر به فرزندان مذكر منتقل می‌شود می‌تواند تصویر روشنی از گذشته و تاریخ پدری اقوام در طی نسل های متمادی در اختیار دانشمندان قرار دهند.

دكتر اشرفیان بناب، در ادامه خاطرنشان كرد: یكی از یافته های جالب توجه در مطالعه اخیر این است كه گروه‌های غیر فارسی زبان به ویژه جمعیت آذری زبان ساكن در فلات ایران ریشه ژنتیكی مشتركی با اقوام ترك زبان ساكن در كشور تركیه و اروپای شرقی ندارند و بر عكس شاخص تمایز ژنتیكی آنها با سایر گروههای ساكن در فلات ایران به ویژه فارسی زبانان نزدیك به صفر است كه نشانگر ریشه ژنتیكی مشترك آنها در اعماق تاریخ این مرز و بوم است...حتی هزاران سال قبل از این كه نامی از ایران یا اقوام آریائی در میان بوده باشد.

وی در گفت‌و‌گو با ایسنا تصریح كرد: این در حالی است كه در بیشتر منابع جمعیتی و زبان شناسی ایرانیان را به دو گروه تقسیم می‌كنند. یكی آنها كه به زبان فارسی یا سایر زبانهای وابسته به گروه هندو-اروپایی مكالمه می‌كنند و تصور بر این است كه از اعقاب اقوام آریائی هستند و دیگر، آنها كه با زبان‌هایی غیراز گروه هندو-اروپائی مكالمه می‌كنند مانند گروه Altaic كه زبانهایی مانند تركی و آذری و تركمن یا افشار را در بر می‌گیرد و تصور می‌رود این گروه‌ها فاقد ریشه مشتری هند و اروپایی هستند؛ اما یافته های ژنتیكی این بررسی همه دلالت بر این دارند كه ساكنان فلات ایران در گذر تاریخ هر چند بسیار مورد هجوم و آسیب سایر اقوام قرار گرفته اند و گاه زبان و تكلم آنها كم و بیش تحت تاثیر قرار گرفته است نه تنها هویت فرهنگی و تاریخی خود را حفظ كرده‌اند بلكه محتوای ژنتیكی خود را كه نشان از ریشه مشترك چندین هزار ساله آنان دارد را نیز مصون داشته اند.

اشرفیان بناب همچنین گفت: نتایج این مطالعه نشان داده است كه برخی از جمعیت های ایرانی خصوصا هموطنان زرتشتی خصوصیات جمعیتی بسیار خاص و منحصر بفردی را نشان می‌دهند.

وی همچنین تصریح كرد كه نتایج این مطالعه در قالب چندین مقاله علمی تدوین و منتشر خواهد شد كه در حال حاضر اولین آنها جهت نشر به یكی از مجلات علمی معتبر ژنتیك ارسال شده است.

منبع: ایسنا

Saturday, July 21, 2007

Freedom Story

My Description of the Necessity of Freedom:
Once upon a time I had a building which I decided to decorate and furnish all rooms except only one room very nicely and professionally for people to have a tour in. That room was messy. Before arriving people, we have decided to close the door of the room and consider it as a "forbidden room". When the people came in the building, some liked the rooms, some didn't like them and some were neutral. However, some people showed their interest in the forbidden room and were curious about that. In the end of the day, we decided to open the door of the room for the next day. The result was surprising: The room was not attractive for visitors anymore. Some told us that they can see the beauty of the building trough the forbidden room.


Original article written in Persian by Bahman

Special thanks to Manijeh for translate the Persian article to English

Tuesday, July 3, 2007

▼Warning▼ IRAN Separatists!!?


« Warning »

Iran enemies, Internal and external, are looking forward separating Iran in the name of 'human rights':

"Unrepresented Nations and People Organizations UNPO"


«Ahwazi»
2003-11-14:
"Ahwaz (Arabistan) or Khuzestan is strategically located on the northern tip of the Gulf and the Shatt-al- Arab waterway."
http://www.unpo.org/member_profile.php?id=6

«Tylesh»
2005-06-26:
"The rest of the Talysh live across the border in the Iranian province of Gilan, in a long strip of territory along the Caspian coast, from Astara to the Rasht area."
http://www.unpo.org/member_profile.php?id=65

«West Baluchistan»
2005-06-26:
"Balochistan is located in the eastern part of the Middle East, linking Central Asian states with the Indian subcontinent, the Persian Gulf and the Indian Ocean."
http://www.unpo.org/member_profile.php?id=66

«Iranian Kurdistan»
2007-02-02:
"It shares borders with Iraq and Turkey and includes the greater parts of West Azerbaijan Province, Kurdistan Province, Kermansham Province, and Ilam Province."
http://www.unpo.org/member_profile.php?id=76

«South Azarbaijan»
2007-02-02:
"Southern Azerbaijan is a region in northwest Iran which lies south of Armenia and the Republic of Azerbaijan."
http://www.unpo.org/member_profile.php?id=79

Khorasan and Turkmenistan are probably the next to be added to UNPO

Isn't it a big world? how on earth most of Unrepresented Nations are in Iranian border Provinces???????

Send this to all Iranians you know!!!

"VIVA IRAN"

Monday, July 2, 2007

Tabriz

Tabriz is a city of Iran that is located in Iran. Some Iranians want to say that Tabriz is belong to Republic of Azerbaijan. They abuse our nationality (Iranian) identity and they insulted our Iranian identity. Some people like those Iranian want to separate the rest of Azarbaijan which is belong to Iran from Iran (the oldest country in the world) and append it to Republic of Azerbaijan (the young country). This is an abuse to our Iranian identity.
Majority of people of Iranian Azarbaijan don't agree with them, they say "We are Iranian and proud of being Iranian", as I saw and heard from them.
For more information, the land of Republic of Azerbaijan was belong to IRAN but Russia separated Azarbaijan and Armenia from Iran about 100 years ago. Then, Russia Empire appended the separated Azarbaijan and Armenia to Russia. After collapse of Soviet, the separated Azarbaijan became a country with name Republic of Azerbaijan.

The real name of Azarbaijan is Adur Paiyigan or Atro Patikan means "The Guardians of Fire" (its old ancient NAME).

Tuesday, June 26, 2007

زیباترین زیبایی ایران زمین

چندگاهی پیش به یاسوج رفته بودیم به دیدن کوهستان زاگرس، در آن اطراف روستایی بود که آبشاری دیدنی داشت. نمیدانید پرواز پرستوها در آسمان هنگامی که در جاده های کوهستانی سوار ماشین، می رفتیم تا به آبشار برسیم، چقدر زیبا بود. آنقدر مجذوب کوه و خنکی هوا در ماه شهریور بودیم که متوجه غروب آفتاب نشدیم.
وقتی به روستا رسیدیم کمی جلو رفتیم، از یکی از مردم آنجا که مردی جوان و با نگاهی پر از صداقت و صمیمیت بود ، پرسیدیم چقدر تا آبشار راه باقیمانده؟
با گویش اصیل ایرانی خود گفت: "خیلی ماندَه. بهتر بید سپیده دم اینجا بودید."
هنگام خداحافظی رو کرد به ما و با آن گویش شیرینش گفت: "شو سردَه. در خذمت بیم."

Wednesday, June 20, 2007

An Iranian hero from America


Howard Conklin Baskerville (April 10, 1885 - April 19, 1909) was an American teacher in the Presbyterian mission school in Tabriz, Iran. he is often referred to as the "American Lafayette in Iran". (J. Lorentz)

In 1908, during the Constitutional Revolution of Iran, he decided to join the Constitutionalists and fight against the Qajar despot King Mohammad Ali Shah. He was shot while leading a group of student soldiers to break the Siege of Tabriz.

The affection that many Iranians have for America perhaps may have roots in Tabriz, where this Nebraskan missionary was killed. Baskerville was a teacher in the American School, one of many such institutions created by the American missionaries who had worked in the city since the mid-19th century. He arrived in 1907 fresh out of Princeton Theological Seminary to teach at the American Memorial School in Tabriz, and was swept up in the revolutionary mood in Iran, fought a royalist blockade that was starving the city. On April 19, 1909, he led a contingent of 150 nationalist fighters into battle against the royalist forces. A single bullet tore through his heart, killing him instantly nine days after his 24th birthday.

Many Iranian nationalists still revere Baskerville as an exemplar of an America that they saw as a welcome ally and a useful “third force” that might break the power of London and Moscow in Tehran.
Iranians still pay tribute to Baskerville and consider him a martyr. He is buried in the Christian Armenian cemetery in Tabriz, Iran, a fact that impedes tourists and ordinary people to freely visit his grave. However, some anonymous admirers routinely decorate his simple tombstone with fresh flowers.

A sculpture of him is today located in the
Tabriz constitution House as a martyr.
A Persian carpet with his picture woven on it was also made by the carpet weavers of Tabriz and sent to Baskerville's mother in America, in recognition of his courage and sacrifice.

Saturday, May 26, 2007

Monday, May 21, 2007

Sunday, May 20, 2007

Iranian National Song

Oh Iran, oh land of jewels
Oh, your soil is the wellspring of the arts
Far from you may the thoughts of rivals be
May your lasting eternal be
Oh enemy, if you are of stone, I am of iron
May my life be sacrificed for my pure motherland
Your love is my calling
My thoughts are never far from you
In your cause, when do our lives have value?
May these lands of our Iran be eternal

The stones of your mountain are jewels and pearls
The soil of your valleys are better than gold
When could I rid my heart of your affection?
Tell me, what will I do without your affection?
As long the turning of the earth and the cycling of the sky lasts
The light of the Divine will always guide us
When your love became my calling
My thoughts are not far from you
In your cause, when do our lives have value?
May these lands of our Iran be eternal
When your love became my calling
My thoughts are not far from you
In your cause when do our lives have value?
May the land of our Iran be eternal

Iran oh my green paradise
Lighted is my fate because of you
If fire rains on my body
Other than your love I will not cherish in my heart
Your water, soil and love molded my clay
If your love leaves my heart it will become barren
When your love became my calling
My thoughts are not far from you
In your cause when do our lives have value?
May the land of our Iran be eternal
When your love became my calling
My thoughts are not far from you
In your cause when do our lives have value?
May the land of our Iran be eternal

Friday, May 11, 2007

خواست جنبش زنان: برابری زن و مرد

جنبش زنان خواهان حقوق برابر با مردان هستند. به هیچ وجه این خواسته، خواسته زیادی نیست.
اما باید خدمت آنها که می گویند که چرا زنان به سربازی نمی روند (طوری می گویند که انگار سربازی رفتن برای این افراد حکم شکستن شاخ غول را دارد) عرض کنم که زنان نه ماه بارداری را تحمل می کنند، درد زایمان را تحمل می کنند و دست کم کودک را تا سن دو سالگی به طور کامل مراقبت می کنند درحالیکه در بسیاری از مناطق ایران مادران حتی اختیار اظهارنظر درباره تعیین نام فرزند خود را ندارند. اگر پیشامدی رخ دهد و زنی مانند خانم شیرین عبادی با سابقه ای که در وکالت و قضاوت دارد، اگر بخواهد برای شهادت دادن در دادگاه حاضر شود شهادت او به تنهایی مورد قبول نیست اما یک پیرمرد بیسوادی که در دفتر خانم عبادی جارو می کشد می تواند به تنهایی شهادت دهد و مورد قبول دادگاه است.
اختیارات برابر زنان با مردان در زندگی خواست اصلی جنبش زنان است ولی انگار برخی آقایان که از این تبعیض حقوقی توانسته اند بسیاری از اختیارات زنان که همانند مردان انسان و صاحب اندیشه هستند، را تحت تصرف خود ببیند با برابری حقوقی زن و مرد این حیطه اعمال نفوذ خود را در خطر می بینند زیرا در صورت برابری، دیگر هیچ پدری حق ندارد دختر 13 ساله خود را به عقد پیرمرد 70 ساله در آورد، دیگر هر زنی بدون اجازه شوهرش می تواند پاسپورت بگیرد، دیگر هر زنی جانش برابر با جان یک مرد است چون هر دو انسان هستند و از قوه تفکر کافی برخوردارند (دنیای ما بر اساس توان فکری انسانها ساخته شده نه توان بدنی)، دیگر زنان می توانند بدون اجازه هیچ مردی به مسافرت بروند و ازدواج کنند و طلاق بگیرند و در دادگاه به تنهایی شهادت دهند و بسیاری موارد دیگر.
بسیاری از مردان از اینکه زنان ایرانی از این اختیارات (خود مردان این اختیارات را در زندگی دارند) برخوردار شوند هراس دارند زیرا می دانند که دیگر هیچ حربه حقوقی را نمی توانند پیدا کنند که بر زنان سلطه داشته باشند.
و اما مهریه، که بسیاری از زنان با پذیرش شرایط برابر در متن عقدنامه حاضرند از مهریه صرف نطر کنند. برابری حقوقی زن و مرد مسأله مهریه را حل می کند زیرا بر طبق اصل انکارناپذیر برابری انسانها هیچ انسانی نمی تواند از شریک زندگی خود انتظارات مالی نابرابر داشته باشد.
این برابری سبب پیشرفت جامعه و بالا رفتن سطح آگاهی و فرهنگ مردم می شود و دورنمای ایران پیشرفته را نزدیکتر می کند.

Tuesday, May 1, 2007

ای کارگر؛ دستانت گرم باد

نوشته کیومرث سامیا کلانتری
ایران یکی از جوان ترین کشورهای گیتی است. چون بیش از نیمی از ایرانیان را جوانان تشکیل می دهند. این می توانست برای ما یک فرصت باشد. اگر ...
ایران می توانست با در اختیار داشتن معادن بی شمار و چنین نیروی جوان و با استعداد کم مانند یکی از کشورهای پیشرفته ی جهان باشد، اگر ...
و ایران می توانست با چنین گستردگی و گوناگونی آب و هوایی یکی از صادرکنندگان بزرگ محصولات کشاورزی باشد. اگر ...
اگر با فرهنگ گذشته اش قطع رابطه نمی کرد. چون ایرانی در آن زمان شعارش این بود: «کسی که گندم می کارد راستی می افشاند» ولی بعد شد «کاسب حبیب خدا». تولید بی بها گشت و واسطه گری رواج یافت و با واسه گری سر هم دیگر کلاه گذاشتن و دروغ گفتن فراگیر شد.
پس از آن نیز کسی فرهنگ کار و تولید کردن را تعریف نکرد و ایرانی در این برزخ گرفتار شد.
ایرانی تا زمانی که با فرهنگ گذشته اش قطع رابطه نکرده بود، یکی از ابر قدرت های جهان بود. امروز چشم به دست دیگران دارد و جهان سومی اش می نامند.
جوان کارگری که می توانست با تولید در کارگاه ها موجب پیشرفت ایران شود، چون فرهنگ نداشت و کسی به او نگفته بود، کار تو موجب پیشرفت ایران می شود و تو سرمایه این مملکت و مایه افتخار ایرانی، به شغل های کاذب رو آورد.
جوانی که در روستا باید تولید می کرد، به خاطر نداشتن امکانات به شهرها رو آورد و درهیاهوی شهرها گم شد.
ایرانی که در اثر کار و کوشش، سالیان بسیار بزرگترین قدرت جهان بوده، کارتن خواب خیابان ها شد. بدون اینکه خودش هم بداند چرا به این روزگار افتاده.
اگر کسانی هم به فکر تولید می افتادند، گروه دیگری که از موفقیت آنها نگران بودند کارشکنی می کردند و تا آنجا که امکان داشت کاری می کردند که موفق نشود.
با تغییر در مدیریت کارخانه و کارگاه ها، مدیر جدید، دوستان و اقوام و اطرافیان خود را استخدام و مشغول به کار کرد. بدون اینکه به این موضوع بیندیشند که چه هزینه سنگینی صرف مهارت کارگری که چنین آسان از دست می دهند شده.
حال که با فرهنگ گذشته بیگانه شدیم، احتیاج به فرهنگ سازی داریم. باید فرهنگ کار و کارگری رارواج دهیم و کارگر را به این باور که کار یک کارگر چقدر برای ما مهم است و ما نیز بیاموزیم که به کارگران این سرزمین احترام بگذاریم.
یازدهم اردیبهشت روز جهانی کار و کارگر بر یکایک شما کارگران خجسته باد. مهرورزانه دستتان را می فشاریم و برای شما آرزوی کامروایی داریم.

برگرفته از: هفته نامه امرداد

Thursday, April 19, 2007

Mr. Snyder, WHY?

Zack Snyder is director but chose the story which contains racism. Why Frank Miller named his story characters of Greeks (or Spartan) and Persian famous persons? Couldn't he create new imaginative names for characters, places and nationalities? Why did he choose an event of history for creating this imaginative story? Why did they choose a historical event for making an imaginative story and movie?
Couldn't they make imaginative story or movie about something else?
Why did Frank Miller choose Greeks' and Persians' history to make a graphical novel? Couldn't Frank Miller choose another object for make the story?

And why did Frank Miller falsify the fact and history?

Thursday, April 12, 2007

Prof. Dr. Mahmoud Hessaby

A brief Biography of a great and famous Iranian Scientist

Prof. Dr. Mahmoud Hessaby, the outstanding personality of science and contemporary culture, and the founder of New Physics in Iran, was born in 1903 in Tehran of parents from the city of Tafresh.
He started his formal schooling in Beirut at the age of 7, while the family was in a poor financial position and with the hardships of being far from his native land.
From the start till the end of his higher studies, he always acquired the first grade among his fellow students. He studies the Holy Koran, Golestan and Boostan of Saadi, poems of Hafez and Mansha'at of Ghaem Magham at home with his mother Mrs. Ghohar shad Hessaby.
During the first summer which coincided with the start of the first world war, he studied English on his own and was active in sports. Later he became swimming instructor and life guard.
He was perfectly acquainted with the traditional Iranian music as well as the classical Western music and played piano and violin with skill. Prof. Mahmoud Hessaby went through the higher education as the following: Bachelor's degree of Arts and Sciences from American University of Beirut at the age of 17. Civil Engineering degree in 1922 at the age of 19. Medical studies at the American University of Beirut. Certificate of Mathematics, Astronomy and Astrology. Certificate of Biology. Electrical Engineering Diploma from " Ecole Supérieure de ĹElectricié ", Paris. Certificate from " Ecole Supérieure des Mines ", Paris. Doctor's degree in Physics from Sorbonne University, Paris 1927.
Prof. Dr. Mahmoud Hessaby spoke French, English, German, and Arabic languages and used them in his research studies. He also knew Latin, Sanskrit, Italian, Greek, Pahlavi, Avestan, and Turkish and used them in his etymological researches.
Dr. Mahmoud Hessaby during his precious life kept important and various scientific and cultural posts:
The establishment of scientific centers such as: Highway Engineering School at the Ministry of Public Works (Ministry of Roads bow), the "Teacher's College", writing the University Charter and founding of Tehran University and founding the Faculty of Science and Engineering School are among his most outstanding cultural services. Having thousands of young students in 2 working generations and teaching of 7 generations of instructors are the major characteristics of this great man.
Posts & Services:
Survey and drawing of the first coastal road ― map between Persian Gulf ports, construction of the first road from Tehran to Shemshak, construction of the first radio ― station in Iran, commissioned during the dispossession of British Petroleum Company, to be the first chairman of the board and general manager of the National Iranian Oil company (N.I.O.C.), minister of Education in the cabinet of Dr. Mossadegh, professor of Physics at Tehran University till the age of 90 and also the dean for several years are the manifestation of some of his other services to the country.
In the scientific field, 23 research papers, articles and books have been put to print by Prof. Hessaby, including various fields such as Modern Physics, scientific words, Persian language and other scientific subjects of discussion.
This Iranian scientist's theory of "Infinitely Extended Particles" is very well-known among the worlds scientists. The medal of the " Commandeur de la Légion ďHonneur ", France's greatest scientific medal was awarded to him for his very purpose.
During years of scientific research and studies in well-known universities of the world, he exchanged view with great scientists of the world such as Prof. Albert Einstein, Schrödinger, Born. Fermi and great scholars such asRussel and André Gide and he was only Iranian student of Prof. Einstein.
In 1987, during the Congress of 60 years of Physics in Iran, which was held in his honor, the services rendered by him as the "Father of Physics in Iran" were deeply appreciated. May the youngsters follow the path of this valuable scientist and eminent human being.
Prof. Mahmoud Hessaby died on 3d of September 1992, while he was being treated for heart conditions, at the University Hospital of Geneva. May his way be full of followers and his memory everlasting.


Sunday, April 8, 2007

Wednesday, April 4, 2007

Vohu Manah

May VOHUMAN illuminate us more to realize God, understand the Zarathushtrian Message, become an active member of the Fellowship, and Verily work to promote the Divine Creation! May our manah be vohu to make a very vohu world of Righteousness - ASHA!


Wednesday, March 21, 2007

Nowrouz

جشن نوروز و آغاز سال نو خجسته باد

Saturday, March 10, 2007

آيا حمله نظامی به ايران نزديک است؟

آيا حمله نظامی به ايران نزديک است؟ علی کشتگر

به اعتقاد من روند پيش از حمله نظامی امريکا به ايران هم اکنون آغاز شده است و اگر هر چه زودتر بهانه ها از دست حکومت بوش گرفته نشود حمله سنگين موشک ها و هواپيماهای جنگی آمريکا و شايد هم اسرائيل و آمريکا به ايران محتمل است. البته هر گاه چنين حمله ای با هدف نابودی جمهوری اسلامی دنبال بشود، پيش از نابودی رژيم حاکم، اين ايران است که ويران خواهد شد و حتی به سوی تلاشی و تجزيه خواهد رفت.


احتمال در گيری نظامی ميان ايران و امريکا و يا درست تر بگويم احتمال حمله نظامی آمريکا به ايران را نمی شود دست کم گرفت. رهبر جمهوری اسلامی پس از به حاشيه راندن اصلاح طلبان و بر کشاندن احمدی نژاد به رياست جمهوری با لجاجتی که از تعصب، جهل و بی اعتنائی به منافع ملی بر می آيد، گام به گام کشور را به پرتگاه يک فاجعه بزرگ که می تواند علاوه بر ويرانی و مرگ های بی شمار، تلاشی و تجزيه ايران را نيز به دنبال داشته باشد، نزديک کرده است.
خامنه ای و بنياد گرايان نظامی ـ امنيتی که تکيه گاه اصلی او در نظام حاکم اند و به کمک وی بر دستگاههای اجرائی، قضائی و نظامی ايران مسلط شده اند به اين توهم خطر ناک مبتلا شده اند که شرايط برای عملی شدن مقاصد عظمت جاه طلباانه و بنياد گرايانه آنان در منطقه خاورميانه فراهم آمده است و بايد از اين فرصتی که پيش آمده به « بهترين» وجه ممکن بهره برداری کنند.
و اما مشخصات شرايط و فرصت مناسبی که خامنه ای در پی بهره برداری از آن بر آمده کدام است؟ :
ـ بالا گرفتن خشونت و خونريزی در عراق که البته تا آنجا که به حملات انتحاری شيعيان به نيروهای های آمريکائی مربوط می شود جمهوری اسلامی خود مشوق و محرک آن شناخته می شود.
ـ ادامه خشونت و جنگ در افغانستان و گسترش عمليات انتحاری و نظامی طالبان در اين کشور.
ـ بالا گرفتن مخالفت امريکائيان و سياستمداران امريکائی با ادامه حضور نظامی اين کشور در عراق که به ويژه با نزديک شدن مبارزات انتخاباتی رياست جمهوری در دو ساله آخر حکومت بوش در حال اوج گيری است.
ـ شکست جمهوری خواهان از دموکراتها در انتخابات اخير کنگره و سنای امريکا.
ـ شکست عمليات نظامی اسرائيل در لبنان و پيروزی نسبی حزب الله مورد حمايت ايران که موجب گسترش نفوذ بنياد گرائی شيعه در لبنان، سوريه و بسياری از کشورهای عربی شده است و بالاخره ناتوانی مزمن مخالفان استبداد در ترسيم استراتژی مبارزاتی مشترک و موثر و در نتيجه افت جنبش دموکراسی خواهی و ضد استبدادی که جامعه را از سازماندهی و ابراز مخالفت عليه سياست های حاکميت محروم کرده است.
همه اين داده ها رهبر جمهوری اسلامی و نزديکان وی را به اين نتيجه رسانده است که زمان برای گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در عراق و لبنان و ساير کشورهای اسلامی منطقه فراهم آمده است؛ که موقعيت برای تبديل جمهوری اسلامی به يک قدرت اتمی مناسب است؛ که حکومت امريکا به خاطر شکست اهداف مداخله نظامی اش در عراق و افغانستان و عميق تر شدن اختلافات درونيش قادر به مداخله نظامی در ايران نيست و....
البته کاملا درست است که به دلايل پيش گفته حکومت جورج بوش به شدت تضعيف شده است، که گسترش عمليات نظامی امريکا و مداخله مسلحانه درايران اولا مورد مخالفت وسيع مردم، حزب دموکرات و حتی بخشی از رهبران حزب جمهوری خواه امريکا و متحدان اروپائی آن است، ثانيا موجب بی ثباتی رژيم های سياسی متحد امريکا در منطقه می شود و ثالثا افکار عمومی مردم ايران را عليه آمريکا و به نفع استبداد حاکم برمی انگيزد ،اما همه اين داده ها نيز برای منتفی دانستن مداخله نظامی امريکا در ايران کافی نيست. بر عکس به دلايل زير امکان چنين مداخله ای از هرزمان بيشتر است:
ـ جورج بوش اينک وارد دوره دو ساله آخر زمامداری خويش شده به تلخی شاهد شکست خود در مداخله نظامی در عراق و به خطر افتادن منافع و مصالح دراز مدت امريکا در منطقه، رشد بنياد گرائی مذهبی و گسترش نفوذ جمهوری اسلامی است. او در آغاز اين مداخله مدعی بود که لشکر کشی به عراق برای تضعيف بنيادگرائی و تروريسم و رشد دموکراسی و در کل خاورميانه ضرورت دارد.
او و مشاورانش بر آن بودند که با حضور نظامی در عراق، جمهوری اسلامی را به قبول خواسته های خود وا می دارند و حتی توان تغيير رژيم ايران را از راه های مستقيم و غير مستقيم کسب خواهند کرد. اما استراتژی خاورميانه ای آنها در عراق با شکست مرگبار روبه رو شده است.
آيا اين فرمانده بزرگترين ارتش جهان که نشان داده است در توسل به نيروی نظامی ترديد چندانی به خود راه نمی دهد درخيال خود به اين فکر نيفتاده است که با حمله نظامی به ايران جريان تحولات را يک شبه دگرگون سازد؟ آيا مشاوران نو محافظه کار و محافل افراطی اسرائيل که هم چنان نفوذ فراوانی در حکومت جورج بوش دارند ، پشتيبان چنين فکری نيستند؟ جورج بوش و مشاوران او در چنين حمله ای چه چيزی برای از دست دادن دارند؟
محبوبيبت رئيس جمهور آمريکا در افکار عمومی امريکائيان هم اکنون از هر زمان پائين تر است. همه از شکست مداخله نظامی او در عراق حرف می زنند و به علت همين شکست هيچ يک از رهبران حزب جمهوری خواه بخت چندانی برای برنده شدن در انتخابات رياست جمهوری آتی ندارند. مداخله نظامی او در عراق و عواقب منفی آن در تاريخ از او نامی بسيار بد بر جای خواهد گذاشت و چه بسا به عنوان بدترين رئيس جمهوری که بيشترين ضربه را به منافع ملی امريکا و جهان غرب وارد کرده و آمريکا را در ماجرائی خطرناک تر از جنگ ويتنام کشانده است، در تاريخ معرفی شود. جورج بوش برای جبران شکست های خود و تغيير اوضاع، زمان زيادی در دست ندارد.
آيا ممکن نيست که رئيس جمهور امريکا اينک که در چنين موقعيت دشواری قرار گرفته با حمله نظامی به ايران - مقصود حمله موشکی و هوائی است و نه اشغال نظامی - دست به قماری بزرگ برای تغيير روند کنونی و جبران شکست های خود بزند؟
خطای بزرگی است اگر تصور شود که چون چنين حمله ای به هيچ وجه به سود امريکا نيست و چون امريکا در عراق و افغانستان در گير است و يا از آنجا که حزب دموکرات امريکا و افکار عمومی امريکائيان و دولت های اروپائی با چنين حمله ای مخالف هستند و غيره، پس حکومت بوش به چنين حمله ای دست نمی زند.
شايد صدام حسين نيز زمانی با چنين تصوراتی حمله جورج بوش را به عراق باور نمی کرده است. اتفاقا جورج بوش ممکن است بر اين باور باشد که پس از يک حمله موشکی برق آسا به تاسيسات هسته ای و نظامی ايران که می تواند هم چون يک شوک نيرومند عمل کند، افکار عمومی امريکائيان به سود وی و حزب او يک شبه دگرگون شود. او برای چنين حمله ای همه بهانه های لازم را در اختيار دارد.
جمهوری اسلامی به زعم امريکائيان حکومت بسيار خطرناکی است که می خواهد به سلاح هسته ای مجهز شود، که می خواهد اسرائيل از نقشه جغرافيا حذف شود ، که بيست و هفت سال است شعار مرگ بر امريکا می دهد، که هنوز حساب اشغال سفارت آمريکا و گروگان گيری ۴۴۴ روزه کارکنان آن را به امريکائيان پس نداده است، که در عراق با امريکا می جنگد، که مانع صلح ميان اسرائيل و فلسطين است، که پشتيبان و الهام دهنده بنياد گرائی ضد آمريکائی در جهان اسلام است، که امريکا آن را يکی از دشمنان اصلی امنيت و منافع امريکا در زمان حاضر تلقی می کند. آيا اين بهانه ها برای حمله نظامی به ايران کافی نيستند؟
فراموش نکنيم که امريکا به لحاظ نظامی قدرت عظيمی است که گزينه های گوناگونی برای حمله به ايران در اختيار دارد. در پايگاه ديه گارسيا در اقيانوس هند و در ناوگان های هواپيما بر و زير دريائی های اتمی امريکا که هم اکنون در خليج فارس و اقيانوس هند بسيج شده ا ند، و در ديگر مناطق کنار مرزهای ايران نيروی تخريبی کافی برای نابودی همه تاسيسات نظامی و هسته ای ايران آماده است. به گمان من هم اکنون نقشه يک حمله وسيع و برق آسای هوائی عليه تاسيسات هسته ای و پادگانهای نظامی ايران در دست فرماندهان نظامی امريکاست. حمله ای غافلگيرکننده که نخست فرصت هرگونه پاسخ انتقامی ارتش و سپاه را در خليج فارس از ميان بردارد و پس از آن ظرف چند ساعت و يا يکی دو روز اهداف نظامی، هسته ای و حتی صنعتی را در خاک ايران ويران کند. و البته در صورت وقوع چنين حمله ای دولت هائی که جمهوری اسلامی روی آنها حساب کرده، حداکثر به يک اعتراض خشک و خالی قناعت می کنند. و هيچ بعيد نيست که افکار عمومی آمريکائيان هم در آغاز با جورج بوش همراه شود. افکار عمومی جهان عرب نيز که جمهوری اسلامی روی آن حساب باز کرده بود و برای جلب هرچه بيشتر آن شعار نابودی اسرائيل می داد پس از علنی شدن شيوه اعدام صدام توسط شيعيان نزديک به حکومت ايران و افزايش تبليغات رسانه های عربی ( به ويژه تلويزيون پر بيننده الجزيره) عليه جمهوری اسلامی، در حال چرخش است. و اين خود عاملی است که آمريکائيان هوشيارانه روی آن حساب باز کرده اند. اگر آمريکا زمانی از اتحاد بنيادگرائی سنی و شيعه عليه خود وحشت داشت الان جنگ ميان شيعه و سنی در حال بالا گرفتن است و به همين دليل حکومت بوش در حمله به ايران خود را در مخاطره روياروئی با همه جهان اسلام نمی بيند.
به اعتقاد من روند پيش از حمله نظامی امريکا به ايران هم اکنون آغاز شده است. و اگرهر چه زود تر بهانه ها از دست حکومت بوش گرفته نشود حمله سنگين موشکها و هواپيماهای جنگی آمريکا و شايد هم اسرائيل و آمريکا به ايران محتمل است. و البته هر گاه چنين حمله ای با هدف نابودی جمهوری اسلامی دنبال بشود، پيش از نابودی رژيم حاکم، اين ايران است که ويران خواهد شد و حتی به سوی تلاشی و تجزيه خواهد رفت، اگر صرفا حمله برای تخريب تاسيسات هسته ای و برخی پايگاههای نظامی ايران صورت گيرد، باز هم اين زير ساخت های اقتصادی ايران است که نابود می شود، و اين بنيادگرائی، ناسيو ناليسم و احساسات ضد آمريکائی است که فضای جامعه را به نفع استبداد و به زيان جنبش دموکراسی خواهی تسخير می کند.
نه سازمان ملل، نه نهادها و مراجع بين المللی ديگر و نه قدرت های اروپائی دوست آمريکا هيچ کدام در موقعيتی نيستند که بتوانند مانع از تصميم دولت آمريکا به مداخله نظامی در ايران شوند، همان گونه که در مورد عراق شاهد آن بوديم.
در ايران نيز فقط باند نظامی-امنيتی به رهبری خامنه ای تصميم گيرنده است. مخالفان و منتقدان سياست های ماجراجويانه نظام تاکنون کاری از پيش نبرده اند. با اين همه همراه با افزايش احساس خطر، مخالفت غيرمستقيم با سياست های نابخردانه و ماجراجويانه رهبر، در شکل مخالفت با احمدی نژاد در درون نظام حاکم از جمله در ميان روحانيون و مجلس و برخی رسانه های دولتی در حال گسترش است. اما اين تحرکات هنوز در حدی نيست که بتواند موجب تغيير بنيادی در سياست های نظام حاکم در زمينه برنامه هسته ای و سياست های منطقه ای آن باشد (۱). مگر آن که يک جنبش نيرومند دموکراسی و صلح خواهی هرچه زودتر در ايران شکل بگيرد.
اين تصور که در برابر ماجراجوئی های دو رژيم ايران و حکومت جورج بوش از نيروهای پراکنده اپوزيسيون کاری ساخته نيست، فقط به درد مشروعيت بخشيدن به تسليم طلبی و انفعال در برابر وضع موجود، نفی روحيه مبارزه و مقاومت عليه جنگ و نيز توجيه دنباله روی از جناح ميانه رو رژيم می خورد.
بی عملی و انفعال در ميان طيف گسترده مخالفان استبداد و جنگ در شرايطی حکم فرماست که برخی محافل و گروههای قدرت طلب حرفه ای به اين اميد واهی که از رهگذر تبديل ايران به عراقی ديگر به مقاصد خود نزديک شوند به جای انجام وظايف اپوزيسيونل که تبليغ، فراخواندن و سازماندهی مردم عليه استبداد و جنگ است نقش آتش بياران محافل جنگ طلب اسرائيلی و امريکائی را بر عهده گرفته و برای تسهيل تبليغات و سياست های جنگ افروزانه مدرک سازی می کنند. تا ديروز در سايه نظام خود کامه صدام حسين با سازمان استخبارات عراق همکاری می کردند و يا در سرکوب عراقی ها با رژيم صدام همراهی می کردند و مخالفان درون سازمانی را زندان و شکنجه می کردند و عمل خود را "مقاومت مردم ايران" می ناميدند و حالا به همان قدرتی متمايل شده که صدام را نابود کرده و برای تدارک حمله به ايران به بهانه و مدرک نياز دارد. اينان برای به قدرت رسيدن حاضرند ايران ويران شود، درست همانند حاکمان کنونی ايران که برای حفظ قدرت خود از هيچ اقدامی عليه ملت و منافع ملی فروگذاری نمی کنند البته مشوقان مداخله نظامی امريکا فقط به اين گروه محدود نمی شوند.
نگارنده اين سطور که در گذشته شاهد تبديل جريانات سياسی به کار گزاران و همدستان سياست های بيگانه در ايران و عواقب مرگبار آن بوده و در زمان خود همدستی برخی جريانات سياسی با شوروی و يا عراق را مورد نقد و سرزنش قرار داده است وظيفه خود می داند که امروز نيز عليه آنهائی که به هر دليل به مداخله نظامی امريکا در ايران دل بسته و آن را تشويق می کنند بنويسد و ازروشنفکران و کنش گران سياسی ديگر نيز بخواهد که از کنار اين گونه حرکات به آسانی نگذرند. چرا که اين همدستی ها و اين دخيل بستن ها به قدرت های خارجی که ريشه درفرار از مسئوليت، و ترس از هزينه مبارزه و بی اعتقادی به ظرفيت ها و توانائی داخلی دارد، از يک سو مداخله نظامی خارجی را تشويق می کند و از سوی ديگرمبارزه ضد استبدادی و ملی نيروهای دموکراتيک و ترقی خواه را تضعيف نموده و به صور مختلف به آن آسيب می رساند. به کسانی که از سر بغض و کينه ای که نسبت به استبداد دينی دارند و به خاطر نبود يک بديل سياسی مورد اعتماد به دخالت خارجی اميد بسته اند، هشدار می دهم که از سرنوشت تلخ عراق و امثال چلبی ها عبرت بگيرند و انرژی و توان خود را در راه شکل دهی جنبش دموکراسی در ايران صرف کنند. هم اکنون در ايالات متحده، گروهی از روشنفکران، هنرمندان و شخصيت های صلح دوست اين کشورعليه سياست های جنگ طلبانه جورج بوش فعال اند و در کار شکل دهی يک جنبش بزرگ ضد جنگ هستند. ما هم اگر بخواهيم می توانيم در ايران و خارج از ايران به جنبش دموکراسی خواهی که به گوهر صلح طلبانه است دامن بزنيم و از اين راه به سهم خود با خطر بروز جنگ و مداخله نظامی خارجی مقابله کنيم.


بهمن ۱۳۸۵
علی کشتگر

۱- با توجه به بيماری خامنه ای که از قول محافل پزشکی گفته می شودسرطان پروستات اوبه ساير اعضاء بدن متاستاز داده است، می توان پيش بينی کرد که جنگ قدرت در درون نظام حاکم برای جانشينی خامنه ای تشديد شود.

برگرفته از خبرنامه گویا

Saturday, March 3, 2007

My words in BBC Persian

چندی پیش بخش فارسی وبسایت بی بی سی اعلام کرد موضوع جدیدی را برای نظرخواهی در صفحه ی نظرات شما عنوان کرده بود که من نیز نظر خود را ابراز داشتم بر خلاف دفعات پیش که نظراتم در صفحه نظرات شما ثبت می شد اینبار تصمیم گرفتم نظر ثبت شده را در وبلاگ خود برای خوانندگان گرامی ارائه کنم. امیدوارم مطلبی که در پی می آید نظر شما را نیز جلب کند.

به چالش کشیدن ممیزی کتاب در ایران؛ نظرات شما

شيرين عبادی برنده جايزه صلح نوبل، مقامات ايران را بر سر آنچه که آن را سانسور غيرقانونی می خواند به چالش کشيده است. استدلال خانم عبادی اين است که عمل وزارت ارشاد اسلامی در مورد منع انتشارات، بدون حکم دادگاه يا دليل کتبی غيرقانونی است.

خبری در همین زمینه

شیرین عبادی با اشاره به اصل 24 قانون اساسی جمهوری اسلامی که بر اساس آن "نشريات و مطبوعات بايد آزاد باشند مگر اين‌كه مخل مبانی اسلام و حقوق عمومی باشند" طبق دادخواستی به ديوان عدالت اداری ارايه کرده به دنبال لغو آيين‌نامه شورای انقلاب فرهنگی درباره مميزی كتاب و الزام وزارت ارشاد به تبعيت از قوانين مصوبه و قانون اساسی است.

به نظر شما با استناد کردن به ظرفیتهای موجود قانونی در ایران، رسیدن به هدف لغو ممیزی کتاب تا چه حد می تواند موفقیت آمیز باشد؟ نظرات و تجربیات خود در مورد سانسور کتاب در ایران برای ما بفرستید.

نظر من:

اگر ظرفیتهای قانونی موجود توسط افراد بیشتری پیگیری شود محدودیتها لغو می شود ولی اگر تنها افرادی چون خانم شیرین عبادی پیگیر این مسائل باشند و دیگران به رویدادهای بسیار عادی زندگی شخصی خود جلا ببخشند آن موقع است که این محدودیتها نه تنها لغو نمی شود بلکه شدیدتر نیز میشوند و در آن موقع است که مردم ابراز می کنند که شیرین عبادی و دیگرانی چون او وظیفه دارند که با جمهوری اسلامی برخورد کنند و آنها نظاره گر باشند به امید اینکه مشکلاتشان تنها توسط چند فرد برطرف شود که ممکن است به بهایی سنگین برای این افراد تمام شود.

Source: BBC

Sunday, February 25, 2007

آزادی بیان هم، حق مسلم ماست

آزادی بیان هم، حق مسلم ماست

شیرین عبادی در گفت و گو با روز: - پنجشنبه 3 اسفند 1385 [2007.02.22]
shirine_ebadi_2_b.jpg

آرش بهمنی
Arashbahmani@gmail.com

به دنبال شکایت تعدادی از ناشران از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، با شیرین عبادی، وکیل آنها گفت و گویی کرده ایم که در پی می آید. خانم عبادی در این مصاحبه با تاکید براینکه"آزادی هم حق مسلم ماست" می گوید:" شکی نیست که انرژی هسته ای حق مسلم ماست اما ما حقوق مهم تر و واجب تری هم چون رفاه، آرامش، بهداشت، آزادی و ... هم داریم. نمی شود یک حق را فدای حق دیگر کرد".

خانم عبادی موضوع شکایت ناشران از ارشادچیست؟
این شکایت توسط چند ناشر و نویسنده انجام شده و دلیل هم این بوده که از زمانی که آقای صفار هرندی آمده سانسور شدیدتر شدهاست. حتی مجوز کتاب هایی را هم که قبلا چاپ شده باطل کرده اند و آنها هم بایدمجددا مجوز بگیرند. به عنوان مثال کتاب "سهم من" که 13 بار چاپ شده در نوبت چهاردهم جلوی چاپش را گرفته و حتی دلایل آن را هم اعلام نکرده اند. فقط شفاهی چیزهایی گفته اند. به طورکلی همه چیز سلیقه ای شده است؛ مثلا در موردی گفته اند باید به جای جمله «فلان فلان شده» بنویسی پدرسوخته....

پس شکایت به دلیل وجود سانسور است؟
بله، چون طبق قانون اساسی، انتشار کتاب و نشریات باید آزاد باشد و اگر خلافی هم کرده باشند باید بعد از چاپ به آن رسیدگی شود. اما ممیزی کتاب، قبل از چاپ خلاف قانون است. ضمن آنکه این ممیزی ضابطه مند هم نیست.

البته مسئولان ارشاد گفته اند این روند از دولت های قبلی به آن ها به ارث رسیده است.
اولا اگر در دولت آقای خاتمی هم چنین بوده، همان موقع هم خلاف قانون بوده است. نکته دوم اینکه در زمان گذشته وقتی برای کتابی مجوز صادر می شد، آن مجوز برای چاپ های بعدی هم معتبر بود. نه اینکه برای هر بار چاپ، کتاب دچار ممیزی شود.

آقای احمدی نژآد اخیرا اعلام کردند برای رسیدن به انرژی هسته ای می توانیم مثلا 10 سال هم همه فعالیت هایمان را تعطیل کنیم. فکر می کنید فرهنگ هم جز حوزه های تعطیل شده خواهد بود؟
البته دراین شکی نیست که انرژی هسته ای حق مسلم ماست اما ما حقوق مهم تر و واجب تری هم چون رفاه، آرامش، بهداشت، آزادی و ... هم داریم. نمی شود یک حق را فدای حق دیگر کرد.
خصوصا وقتی آن حق مربوط به حق فرهنگی و آزادی بیان باشد و آزادی بیان را با مجوز انرژی هسته ای محدود کرد. کسانی که آرزومند داشن انرژی هستند، باید بدانند مبادله صریح اطلاعات و آزادی بیان هم حق مسلم ماست. چگونه با این محدودیت ها می خواهند به انرژی هسته ای برسند؟

برخی مطرح می کنند که چون کشور در شرایط خاص است، خط قرمزهای جدیدی مطرح می شود. همان مساله ای که در همه جای جهان در هنگام شرایط خاص وجود دارد.
هیچ مساله ای مجوز محدودیت آزادی بیان را نمی دهد؛ خصوصا که عملکرد وزارت ارشاد سلیقه ای هم هست. من نمی دانم مثلا چرا باید جلوی چاپ یک داستان ساده که 13 بار چاپ شده و تاکنون هم بر اثر چاپ آن هیچ حادثه ای هم در کشور اتفاق نیفتاده،گرفت.

شما یا شاکیان با اعضای کمیسیون فرهنگی مثل آقای افروغ که منتقد سیاست های فرهنگی دولت هستند نیز مشورت کرده اید؟

برای کنفرانس مطبوعاتی از کمیسیون فرهنگی مجلس و همچنین از وزارت فرهنگ هم دعوت شده بود. البته من شخصا با مجلس صحبتی نکرده ام ولی ناشرین به کرات به مجلس ووزارت ارشاد مراجعه کرده و چون نتیجه ای نگرفته اند به من مراجعه کردند.

فکر می کنید نتیجه شکایت شما چه خواهد شد؟
من چون کلا آدم خوش بینی هستم امیدوارم دیوان عدالت اداری استقلال خودش را نشان دهد و به شکایت ما رسیدگی کند. اما اگر عدالت را کنار بگذارد، من به عنوان وکیل دادگستری این حق را برای خودم قایلم که این مساله را حتی در مجامع بین المللی نیز عنوان کنم.

منبع: ROOZ

Shirin Ebadi: Freedom of Speech is our Right as Well (ROOZ :: English)

Shirin Ebadi: Freedom of Speech is our Right as Well

Arash Bahmani - 2007.02.26

Following the official complaint of a number of Iranian publishers filed against the Ministry of Culture and Islamic Guidance, Rooz discussed the issue with their lawyer, Nobel laureate Shirin Ebadi. “There is not doubt that nuclear energy is our inaliable right, but we have other more important and urgent rights such as welfare, peace of mind, health etc. No right can be sacrificed for the sake of another right,” she said.

Rooz (R ): What is the complaint against the Ministry of Guidance about?

Shirin Ebadi (SE): A group of publishers and authors have filed an official complaint against the ministry because since Saffar Herandi was appointed as Minister of Culture, censorship has been intensified. The ministry even rescinded on some earlier valid publishing licenses. An example of that is a book titled My Share (Sahme Man) which has been reprinted 13 times but was stopped for its 14th run. The ministry did not even provide an official reason for the revocation, limiting itself to some form of verbal comment. These things have become personal. According to the constitution provides, the publication of books and other material is free. Any violations are to be examined after publication. So any control before publication is against the law. In addition, there are no standards or rules for the current controls.

R: Officials have said that this is the continuation of the trend that existed in the previous administration.

SE: Even if this was the case during President Khatami’s administration, it was against the law. However, in the past, when a book was issued a publishing licence, the permit was valid for subsequent reprints.

R: Mr. Ahmadinejad recently said that we could forego all our activities for the next 10 years for nuclear energy. Do you think cultural issues will be subject to this proclamation?

SE: There is no doubt that nuclear energy is our inaliable right. But we have other more important rights as well, such as welfare, peace of mind, health, etc. One right cannot be sacrificed for another, especially if we are talking about cultural right and the freedom of expression which cannot be constrained because of nuclear energy. Those who desire nuclear energy should know that free flow of information and freedom of speech are our inaliable rights as well. How can they even attain nuclear energy without the freedom of expression?

R: Some have said that because the country is under extraordinary circumstances, new red lines should be drawn. Something that is done in other countries as well.

SE: There is not justification for limiting freedom of expression.

R: What do you think will be the outcome of this complaint?

SE: I am generally an optimist and so think the Government Administrative Tribunal (Divan Edalat Edari) will prove its independence and pursue our complaint. But if the Tribunal does not follow up, then as a lawyer, I see it as my right to take the issue to the international community.



Source: ROOZ

Monday, February 19, 2007

هزينه های نظامی باعث گسترش فقر در ايران شده

'هزينه های نظامی باعث گسترش فقر در ايران شده'


شیرین عبادی

شیرین عبادی می گوید گسترش فقر در کشوری غنی مانند ايران از جمله به خاطر فساد ادرای است

شيرين عبادی، برنده جايزه نوبل صلح، می گويد از جمله دلايل گسترش فقر در کشورها، همچنين در ايران، هزينه های بالای نظامی و فساد اداری است.

اين حقوقدان ايرانی روز دوشنبه (19 فوريه) در نشست "نيازهای اساسی و حقوق بشر" به خبرنگاران گفت همچنين از محمود احمدی نژاد، رييس جمهور اين کشور، به خاطر خلف وعده و برملا نکردن نام سوء استفاده کنندگان در دستگاه های اداری انتقاد کرد.

وی گفت فقرزدايی توسط دولت ها امری ضروری است و اگر فساد اداری منجر به فقر شود همطراز با جنايت عليه بشريت است.

خانم عبادی در گفتگو با بخش فارسی بی بی سی گفت: "براساس آمار رسمی در ايران، حدود يازده ميليون نفر زير خط فقر زندگی می کنند اما کارشناسان می گويند آمار واقعی بين 20 تا 25 ميليون نفر است."

وی در ادامه افزود: "خط فقر در شهر تهران برای يک خانواده چهار نفری 400 هزار تومان و در شهرهای ديگر 300 هزار تومان تعيين شده است و با توجه به حداقل دستمزد يک کارگر غيرمتخصص که حدود 150 هزار تومان است، می بينيم که بسياری قادر به تامين معاش خود نيستند."

برنده جايزه نوبل صلح در ارتباط با هزينه های نظامی ايران گفت: "اگر بهانه هزينه های بالای نظامی محافظت در برابر گزند خارجيان است، با نيروی انسانی و نه با چند عدد موشک می توان در برابر اين خطرات ايستادگی کرد همانطور که در جنگ ايران و عراق با دست خالی در برابر زرادخانه های صدام حسين مقاومت کرديم."

خانم عبادی گفت که به سازمان ملل متحد پيشنهاد کرده کنوانسيون جديدی را تنظيم کند که در صورت تصويب آن کشورهای امضاء کننده، اجازه ندارند بيش از بودجه بهداشت و آموزش برای مصارف نظامی خود هزينه کنند و همچنين بدهی های آن دسته از کشورهايی که ارتش خود را منحل می کنند بخشوده شود.

وی در نشست "نيازهای اساسی و حقوق بشر" گفت طی بررسی های کميساريای عالی توانمندسازی فقرا در سازمان ملل، در يکی از کشورها تعداد سربازان بيش از تعداد معلمان است: "در اين حالت چه طور می خواهيد که چنين کشوری فقير نباشد؟"

خانم عبادی در ادامه گفته است: "يکی از وعده های دولت فعلی ايران اعلام اسامی سوء استفاده کنندگان از بيت المال بوده اما عليرغم اين وعده ها تا کنون اسامی اين افراد اعلام نشده و ما هنوز در انتظار تحقق وعده رييس جمهور (اين کشور) هستيم."

اين حقوقدان روز گذشته (18 فوريه) نيز مقامات ايران را در ارتباط با آنچه سانسورهای غيرقانونی توصيف کرده است، به چالش گرفت.

استدلال خانم عبادی اين است که عمل وزارت ارشاد اسلامی در مورد منع انتشارات، بدون حکم دادگاه يا دليل کتبی غيرقانونی است.


Source: BBC

Sunday, February 18, 2007

انتقاد شیرین عبادی از 'سانسورهای غیرقانونی' در ایران


شیرین عبادی

شیرین عبادی می گوید در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد سانسور به نحو قابل توجهی در ایران افزایش یافته

شيرين عبادی برنده جايزه صلح نوبل، مقامات ايران را بر سر آنچه که آن را سانسور غيرقانونی می خواند به چالش کشيده است.

استدلال خانم عبادی اين است که عمل وزارت ارشاد اسلامی در مورد منع انتشارات، بدون حکم دادگاه يا دليل کتبی غيرقانونی است.

اقدام شیرین عبادی به وکالت از جانب سه ناشری است که می گويند از هنگام رياست جمهوری محمود احمدی نژاد در حدود دو سال قبل، موارد سانسور در ايران به ميزان قابل ملاحظه ای افزايش يافته است.

به گزارش خبرگزاری فارس، خانم عبادی در سخنانی گفت که طبق قانون، دادخواستی به ديوان عدالت اداری ارايه شده كه هدف آن لغو آيين‌نامه شورای انقلاب فرهنگی درباره مميزی كتاب و الزام وزارت ارشاد به تبعيت از قوانين مصوبه و قانون اساسی است.

او افزود که طبق اصل 24 قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران نشريات و مطبوعات بايد آزاد باشند مگر اين‌كه مخل مبانی اسلام و حقوق عمومی باشند و قانون اساسی می‌گويد تفسير اين مسئله را بايد قانون تعيين كند. اكنون 28 سال از انقلاب اسلامی گذشته و متأسفانه مجلس هنوز فرصت نكرده است در اين مورد قانون بنويسد. به همين دليل تفسير قانون واگذار به سليقه شخصی كارمندان وزارت ارشاد شده است.

شهلا لاهيجی، يک ناشر سرشناس می گويد تنها در طی دوازده ماه گذشته به نيمی از۶۰ کتاب بنگاه انتشاراتی وی، اجازه چاپ داده نشده است.

ناشر ديگری اظهار داشت که اين امری غير معمول نيست که شخصيت های داستان هايی که خارج از چهارچوب ازدواج روابط جنسی برقرار می کنند هنگام ترجمه داستان به فارسی، کسانی که ازدواج کرده و روابط جنسی آنان مشروع است جلوه داده می شوند.


Source: BBC

My Life



تقدیم به :

دو گل زیبای باغ محبت و عشق و فداکاری که همواره تکیه گاه من بوده اند، مانند پرتو آفتابی که گرمایش زندگی را به من یادآور می شود،

پدر و مادر عزیزم

Saturday, February 17, 2007

Esfandgan

جشن اسفندگان و روز زن و روز مادر بر همه خجسته باد !

Thursday, February 15, 2007

پروفسور محمود حسابی

خلاصه ای از زندگینامه ی دانشمندی بزرگ و جهانی از فرزندان ایران زمین

استاد دکتر محمود حسابی چهره ی برجسته ی علم و فرهنگ معاصر و بنیانگذار فیزیک نوین ایران در سال 1281 خورشیدی از پدر و مادر تفرشی متولد شدند. در 7 سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت با تنگدستی و مرارتهای غربت آغاز نمودند. از ابتدا تا پایان تمامی تحصیلات عالیه در میان هم شاگردیهایی که از کشورهای مختلف بودند رتبه ی نخست را حائز گردیدند، در منزل قرآن کریم، گلستان و بوستان سعدی، غزلیات حافظ و منشآت قائم مقام را نزد مادرشان خانم گوهرشاد حسابی آموختند. در نخستین تابستانی که مصادف با جنگ جهانی اوّل بود زبان انگلیسی را به تنهایی فرا گرفتند. در چند رشته ی ورزشی کسب موفقیت نمودند در شنا دارای دیپلم نجات غریق شدند.
با موسیقی سنتّی ایران و موسیقی کلاسیک غربی به خوبی آشنا بودند و در نواختن ویولن و پیانو تبحّر داشتند. پروفسور محمود حسابی مدارج عالی تحصیلی را بدین شرح طی نمودند:
لیسانس ادبیات 1920 از دانشگاه آمریکایی بیروت در 17 سالگی، مهندسی راه و ساختمان 1922 در 19 سالگی، دروس پزشکی دانشگاه آمریکایی بیروت، دانشنامه ی ریاضی، نجوم و ستاره شناسی، دانشنامه ی بیولوژی (زیست شناسی)، مهندسی برق 1925 از دانشکده ی برق اکول سوپریوردو الکتریسیته پاریس، مدرک مهندسی معدن (پاریس)، دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن پاریس 1927 .
استاد دکتر محمود حسابی به جز فارسی چهار زبان زنده ی دنیا فرانسه، انگلیسی، آلمانی و عربی را برای مطالعه و صحبت مورد استفاده قرار می دادند. همچنین به زبانهای سانسکریت، یونانی، لاتین، پهلوی، اوستا، ترکی، و ایتالیایی اشراف داشتند و آن را در تحقیقات علمی خود بخصوص در امر واژه گزینی زبان فارسی به کار می بردند.
دکتر محمود حسابی در طول عمر گرانمایه ی خود مصدر مشاغل و خدمات علمی و فرهنگی متعدّدی بودند. تأسیس مراکز علمی نظیر مدرسه ی مهندسی وزارت راه، دارالمعلّمین عالی، و دانشسرای عالی، نوشتن قانون دانشگاه، تأسیس دانشگاه تهران و بنیانگذاری دانشکده های فنّی و علوم از برجسته ترین خدمات فرهنگی ایشان می باشد.
داشتن چند هزار دانشجو، فعالیت در دو نسل کاری و تربیت 7 نسل استاد، شاخص عمده ی این بزرگمرد است.
از مشاغل و اقدامات مهم استاد، اولین نقشه برداری از راه ساحلی سراسری بنادر میان خلیج فارس، اولین راه تهران به شمشک، ساخت اولین رادیو در کشور، مأموریت خلع ید از شرکت نفت انگلیس، اولین رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران، وزیر فرهنگ در دولت دکتر محمّد مصدق، ریاست و استادی در دانشکده های فنّی و علوم دانشگاه تهران و تدریس در دانشگاه تا سن 90 سالگی از ویژگیهای این استاد است. همچنین بنیانگذاری مؤسسه ی ژئوفیزیک، تأسیس سازمان انرژی اتمی، ایجاد اوّلین دستگاه هواشناسی، پایه گذاری انجمن موسیقی ایران، تشکیل فرهنگستان زبان ایران، تدوین قانون و تشکیل مؤسسه ی استاندارد، تأسیس اوّلین بیمارستان خصوصی ایران، پایه گذاری اوّلین مدرسه ی عشایری در ایران (لرستان)، ایجاد اوّلین رصدخانه ی نوین در ایران (تعقیب ماهواره ها)، نمایانگر گوشه ی دیگری از خدمات پروفسور حسابی به کشور می باشد.
در زمینه ی تحقیق علمی تاکنون 23 مقاله، رساله و کتاب به وسیله استاد چاپ شده است که در بر گیرنده ی زمینه های مختلف به ویژه فیزیک مدرن، واژه های علمی، زبان فارسی و مباحث علمی گوناگون می باشد.
تئوری بی نهایت بودن ذرّات این دانشمند ایرانی در میان فیزیکدانان جهان شناخته شده است. نشان کومان دولوژیون دونور بزرگترین نشان علمی کشور فرانسه به همین مناسبت به ایشان اهدا گردید.
طی سالها تحقیق و مطالعات علمی در دانشگاههای معتبر عالم با دانشمندان بزرگ جهان نظیر پروفسور اینشتین، شرودینگر، بورن، فرمی ، و چندین فیزیکدان دیگر و همچنین علمای بزرگ مانند راسل و آندره زید همکاری و تبادل نظر نموده وایشان تنها شاگرد ایرانی پروفسور آلبرت اینشتین بودند.
در سال 1366 در کنگره 60 سال فیزیک ایران که به مناسبت بزرگداشت استاد برگزار شد از خدمات دکتر حسابی به عنوان پدر فیزیک ایران قدردانی به عمل آمد. باشد تا جوانان، راه این دانشمند گرانقدر و انسان والا را بپویند.
پروفسور محمود حسابی در 12 شهریور سال 1371 هنگام معالجه ی بیماری قلبی در بیمارستاندانشگاه ژنو بدرود حیات گفتند. راهشان پر رهرو و یادشان گرامی باد.


Friday, February 2, 2007

اهورا مزدا خدای زرتشت

نه قومی برگزیده دارد و نه با زبان ویژه ای برای کسانی وحی می فرستد و نه گروهی از آفریدگان خویش را مامور کشتار گروهی دیگر می کند و نه خودش شبانه چند هزار نفر از بندگانش (فرزندان مصریان) را از میان می برد و نه بابت لغزشهائی که خودش برای این بندگان خواسته است آنها را بسوی آتش و مار و عقرب به جهانی دیگر روانه می کند.
او دستگاه بیکران آفرینش را برای زمین ما که ذره ای ناچیز در این دستگاه است نیافریده، بلکه او جوهر راستی و سرآغاز راستی است. او به هستی آورنده خرد و آغاز و پایان نظامی است بنام « اشا» که میلیاردها کهکشان را با میلیاردها خورشید آنها را از میلیاردها سال پیش با خرد بیکران خود در گردش دارد. است.
او برتر و پاک تر از آن است که ما او را درگیر مسائل فرومایه زندگی چند انسان گمراه بکنیم. او اهورا مزداست. او خوشبختی و شادی و شکوفائی را برای جانداران این زمین آفریده .او آزادی گزینش را آفریده تا انسانها بتوانند راه و روش وشیوه زندگی خود را بدلخواه خود گزینش کنند.او آرامش را آفریده تا مردمان زندگی اسوده داشته باشند. او اندیشه نیک را آفریده تا زنان ومردان را به سوی بخش پرفروغ زندگی راهنمائی کند. او چیرگی به خود را آفریده تا مردمان را از لغزشهای نا خواسته زندگی دور نگاه دارد. او تکا مل و رسا ئئ را آفریده تا مردمان هر روز، هم خود و هم این جهان را تازه تر و نوتر کرده و پیشرفت دهند. و سر انجام او جاودانگی را آفریده تا زنان و مردانی را که با او در روند آفرینش همکاری کرده و در خوشبخت کردن خود و دیگران و این جهان گام برداشته اند در «سرای مینوی سرود»، جاودانه با فروغ خود و در فروغ خود روشنی بخشد.
او هیچگاه آفریده گان خود را «بنده و برده» خود ننامیده بلکه همیشه آنها را « دوست و همکار» مینامد. دوست وهمکار برای بهتر کردن و خوشبخت کردن این کره که ما انرا زمین مینامیم.
این نیک بختی استثنائی ایرانیان بود که این آئین بی همتا از سرزمین آنها بر خیزد تا به تمام جهان نور بیافشاند.


بود مردمی کیش و آیین ما      نگیرد خرد ُخرده بر دین ما
بیاریم باز آب رفته بجوی            مگر زان بیابیم باز آبروی
(فردوسی)

 

منبع : نشریه الکترونیک زرتشت : پیامبر اهورائی ایران زمین

Tuesday, January 30, 2007

جشن سده

جشن سده خجسته باد

Tuesday, January 16, 2007

Bahmangan

جشن بهمنگان و روز مرد و روز پدر بر همه خجسته باد!

Thursday, January 4, 2007

سد سيوند را آبگيری نكنيد

«پس بنگرید سرانجام كسانی كه پیش از شما بودند چه شد» - قرآن كریم

آگاهید كه قرار است با موافقت رییس «سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری»، آبگیری سد سیوند كه در شمال شهر شیراز و درون تنگه‌ی بُلاغی - میان دو دشت مُرغاب (پاسارگاد) و مرودشت - ‏‏مراحل پایانی ساخت خود را می‌گذراند، آغاز ‌شود.
شایسته‌ی اشاره است، تنگه‌ی بلاغی یكی از كم‌مانندترین موزه‌های طبیعی و زنده‌ی ایران است كه روند زندگى در آن در یك درازاى شگفت‌انگیز ده هزارساله قطع نشده است. به عبارتی دیگر در آن می‌توان از همه‌ی این دوره‌های پیشاتاریخی و تاریخی (باستانی، اسلامی،...) اسنادی را به‌دست آورد كه نه‌تنها خود آن اسناد از اهمیت به‌سزایی در بررسی و شناخت تاریخ و فرهنگ ما برخوردارند (كه آبگیری آن سد می‌تواند همه‌ی این آثار را به زیر غبار فراموشی و شاید نابودی ببرد)، بلكه خود تنگه یكی از ارزشمندترین سندهای تاریخ ایران است. هم‌چنین رطوبت برخاسته از دریاچه‌ی پشت سد در درازمدت بر زیست‌بوم منطقه تأثیر گذاشته و با پدید آوردن و رشد دادن گیاهان مخرب بر روی سازه‌های دشت پاسارگاد، به ویژه آرامگاه كوروش بزرگ (نماد جهانی ارج‌گزاری به حقوق بشر، و كسی كه به تعبیر علامه طباطبایی در كتاب دینی ما از وی زیر نام «ذوالقرنین» به نیكی یاد شده است)، اثرات ویران‌گری بر این یادمان‌های گران‌قدر خواهد داشت.
از این‌رو می‌خواهیم كه این سد آبگیری نشود چرا كه نه‌تنها مطالعات جامع و دقیق كارشناسی هنوز به پایان نرسیده، بلكه نتایج آنچه هم كه تاكنون انجام شده دقیقا بر فاجعه‌بار بودن آبگیری این سد مهر تأیید زده است: از میان رفتن كهن‌ترین راه بازمانده‌ی جهانی، خدشه‌دار شدن ثبت جهانی پاسارگاد، تخریب سازه‌های باستانی بر اثر بالا آمدن میزان آب‌های زیرزمینی، از میان رفتن گذرگاه تاریخی عشایر و مراتع آن‌ها، محو وضعیت توپوگرافی منطقه‌ی بلاغی، احتمال وقوع زمین‌لرزه پس از آبگیری سد سیوند، آسیب‌های زیست‌محیطی ناشی از آبگیری سد هم‌چون نابودی حداقل 8 هزار اصله درخت 500 ساله و هزاران هكتار مرتع و زمین مرغوب كشاورزی و خاك و هم‌چنین گنجینه‌ی ژنتیکی غنی تنگه، و مهم‌تر از همه، تشویش افكار عمومی و از دست رفتن اعتماد، آسیب‌هایی است كه از آبگیری سد سیوند حاصل می‌شود. سرمایه‌ی ملی هزینه‌شده برای ساخت این سد - كه متأسفانه اكثر آن در یك‌سال اخیر و هم‌زمان با اعتراض‌ها به ساخت آن، هزینه شده است - هیچ قابل قیاس با سرمایه‌ی انسانی و اثر روانی ناگواری نیست كه بر ایرانیان دوستدار میراث فرهنگی این مرز و بوم خواهد داشت، اثری كه شاید بر روند وقایع آتی ایران تأثیرگذار باشد.
خوانندگان گرامی، هم‌میهنان ارجمند،‏ مسئولان كشوری!
نمی‌دانیم كه از روند پر شتاب ویران‌سازی آثار تاریخی این سرزمین • در كنار هجمه‌های وسیع به خود تاریخ و دستاوردهای معنوی نیاكان خردمندمان • تا چه میزان آگاه هستید ولی قطعا نیك آگاهید كه شناخت بهتر تاریخ و فرهنگ دیرینه¬سالمان • كه یادمان‌هایی چون آن‌چه در دشت پاسارگاد هست، نمادهای آنان به شمار می‌روند - در ایستادگی امروز ما در برابر فرهنگ¬های دیگر نقشی به سزا دارد. شوربختانه هر روز بر بلندای سیل بنیان‌كن تخریب میراث فرهنگی - چه غارت غیرقانونی آن و چه تخریب قانونی آن در لفافه‌ی عمران - افزوده می‌شود. آبگیری و راه‌اندازی این سد كه - به درست یا غلط - به نماد مبارزه با بخشی از تاریخ ایران تبدیل شده است، نقطه‌ی اوج چنین حركتی است و این در حالی که سرزمین ما تنها سرزمینی است که هر چند «پر فراز و نشیب»‌ترین تاریخ را در جهان داشته، هنوز با ریشه‌ی فرهنگی و انسان‌ساز خود در ارتباط بوده و دچار گسست تاریخی نشده است.
باز تأكید می‌كنیم خواهان توقف ساخت سد سیوند و عدم آبگیری آن هستیم