Tuesday, December 23, 2008

Behnood Shojaee to be executed in less than 48 hours

Behnood Shojaee, a juvenile on death row is in imminent danger of execution.

Despite the fact that his execution was postponed three times, a formal statement from the European Union was released condemning his execution, a joint letter and press conference by 24 human rights groups was written, help from celebrities, and a reduction in blood money, Behnood Shojaee faces execution on Christmas eve.

Two and a half years ago, 17-year-old Behnood Shojaee was convicted of killing a 19 year old boy named Omid during a street fight involving over a dozen boys.

Shojaee says that he tried to stop the fight and used a chard of glass from a broken soda bottle in self defence. He said he hit an attacker once only with the piece of glass. Shojaee's lawyer Mohammad Mostafaei argues that the coroner found several wounds by various objects making it unable to assess who was responsible for the fatal blow causing death.

At first the family of the victim wanted over 2 million dollars US in “blood money” compensation. After months of negotiation, and his execution being postponed three times, the “diyeh” was reduced to approximately $625,000 USD.

Shojaee who grew up with his grandparents since the death of his mother at age 10 from diabetes and a father living with depression from his tragic loss, he could not afford the required “diyeh”.

Three of Iran’s most prominent movie directors and actors ( Entezami, Parviz Parastooyi and Kiymars PoorAhmad) opened a joint account to help raise money for his “diyeh”. In an unprecedented measure, the Iranian judiciary froze the bank account, summoned the artists and threatened that “they shall be investigated and it shall be assumed that they are not aware of the special laws that were passed in 1997 by the State Expediency Council which have strengthened the punishments against corruption, embezzlement, and misappropriation and which carry punishments ranging from one to seven years of prison”.

On May 23rd 2008, in a joint statement, 40 European countries condemned the execution of Behnood Shojaee.

In August 2008 in a press conference in Geneva and one put on by Stop Child Executions in London, 24 human rights organizations demanded Iran to Stop the execution of Behnood Shojaee and Mohammad Fadaee as well as the 132 children on death row at the time.

Despite the international pressure, Shojaei could be executed in less than two days.

This is our last chance to save Behnood Shojaee’s life.

Stop Child Executions has informed the office of the High Commissioner on Human Rights at the United Nations, members of the Canadian Government and members of the EU.

We need you to bombard the phones, faxes and email of the head of Judiciary in Iran Ayatollah Shahroudi

Head of the Judiciary
His Excellency Ayatollah Mahmoud Hashemi Shahroudi
Howzeh Riyasat-e Qoveh Qazaiyeh / Office of the Head of the Judiciary
Pasteur St., Vali Asr Ave., south of Serah-e Jomhouri,
Tehran 1316814737,
Islamic Republic of Iran

Phone: [00 98 21] 391 1109
Fax: [00 98 21] 390 4986

Email: info@dadgostary-tehran.ir (In the subject line write: FAO Ayatollah Shahroudi)
Salutation: Your Excellency

COPIES TO:

Director, Human Rights Headquarters of Iran
His Excellency Mohammad Javad Larijani
Howzeh Riyasat-e Qoveh Qazaiyeh (Office of the Head of the Judiciary)
Pasteur St, Vali Asr Ave., south of Serah-e Jomhouri,
Tehran 1316814737,
Islamic Republic of Iran
Fax: +98 21 3390 4986 (there are problems with this line, please try three times)
Email:
int_aff@judiciary.ir (In the subject line: FAO Mohammad Javad Larijani)

Leader of the Islamic Republic
His Excellency Ayatollah Sayed Ali Khamenei,
The Office of the Supreme LeaderIslamic Republic Street -
Shahid Keshvar Doust Street
Tehran, Islamic Republic of Iran
Email:
info@leader.irSalutation:
Your Excellency


For full story and pictures click here

بهنود شجاعی 4/10/87 اعدام می شود

قضات شعبه 74 دادگاه کیفری استان با این استدلال که رضایت شفاهی، درحضور عده ای از گواهان تعرفه شده، منجز نمی باشد پرونده اتهامی موکل را برای اجرا به دایره اجرای احکام ارسال نمود. پیش تر نیز دادستان تهران مقرر نموده بودند که حکم قصاص بهنود شجاعی که در سن 17 سالگی مرتکب جرم شده بود تا تاریخ 4/10/1387 اجرا گردد. با این احتساب و تفاصیل متاسفانه حکم به مرحله اجرا در آمده است و تا این تاریخ بهنود اعدام خواهد شد مگر آنکه اولیاءدم رضایت کتبی خود را اعلام کنند هر چند از نظر وکلای این پرونده رضایت به صورت شفاهی اخذ شده است.

همانطور که می دانید بهنود شجاعی در ماههای گذشته، چندین بار پای چوبه دار رفته و بنا به درخواست بسیاری از افراد خیر با دستور توقف عملیات اجرایی، اجرای حکم صادره توسط ریاست محترم قوه قضاییه متوقف می گردد تا رضایت اولیاءدم اخذ و این نوجوان از مرگ رهایی یابد. تا اینکه به دفعات تعدادی از افراد – چه مشهور و چه غیر مشهور - به نزد اولیاء محترم دم رفته تا بتوانند با مذاکره رضایت آنها را جلب کنند پس از بحث و تبادل نظر مفصل، در نهایت افرادی ازجمله عزت الله انتظامی، پرویز پرستویی، سید محمد مجابی، دکتر محمود گلزاری و رضویان در تاریخ 17/4/87 به منزل اولیاء دم رفتند در این جلسه مذاکرات مفصلی در خصوص موضوع صورت پذیرفت؛ در پایان این جلسه اولیاء محترم دم ( مادر و پدر مقتول ) صراحتآ گذشت خود را از قصاص و به دار آویختن بهنود شجاعی اعلام داشته و صراحتآ عفو از قصاص نمودند؛ بر این اساس آقایان عزت الله انتظامی، پرویز پرستویی و پور احمد برای آنکه مبلغی بعنوان دیه به اولیاء دم پرداخت کنند تا تقدیر و تشکری بر این گذشت باشد، به صورت مشترک حسابی افتتاح و از مردم درخواست شد تا کمکهای خود را به این حساب واریز نمایند. این امر در حال انجام بود تا اینکه بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی تهران جناب آقای شاملو گویا با شکایت اولیاء دم، دستور مسدود نمودن حساب مشترک را داده و مقرر می نمایند تا این هنرمندان احضار شوند؛ احضار هنرمندان بعنوان متهم، باعث ایجاد جو متشنجی در کشور می گردد به گونه ای که پرونده به دستور دادستان تهران از ید بازپرس شاملو خارج و با رسیدگی در دادسرای کارکنان دولت قرار منع تعقیب صادر می شود؛ چرا که افتتاح حساب بانکی صرفآ در راستای رضایت اعلامی بوده است.

در این خصوص ماده 229 قانون آیین دادرسی مدنی مقرر می نماید:« در مواردی که دلیل اثبات دعوا یا موثر در اثبات آن، گواهی گواهان باشد برابر مواد زیر (منظور ماده 230 ) عمل می شود در بند الف صراحتآ موضوع « عفو از قصاص » ذکر شده و حد نصاب اثبات عفو از قصاص را با گواهی دو مرد اعلام نموده است برخلاف نظر دادیار اجرای احکام جناب آقای جابری در هیچ جایی از این مقرره ذکری از این که این بند از ماده قانونی ناظر به مواردی است که مجنی علیه قبل از مرگ جانی را از قصاص نفس عفو نماید یعنی موردی که در ماده 268 قانون مجازات اسلامی به آن تصریح دارد، نشده است این بند از قانون عام بوده و تمامی مواردی که در نهایت منجر به قصاص عضو یا نفس می شود را شامل می گردد، اینکه دادیار محترم اجرای احکام بر خلاف موازین قضایی در جایگاه قاضی تصمیم گیرنده حکم قرار گرفته و رفع ابهام می کند و در نهایت اظهار نظر به زیان محکوم علیه می نماید، صرفنظر از اینکه بر خلاف رویه و عدالت قضایی وآیین دادرسی اجرای احکام است در ماهیت فاقد وجاهت قانونی می باشد. ولی به هر حال تنها مرجع صالح برای رسیدگی به این موضوع مهم را که جان آدمی در میان است، دادگاه صادرکننده حکم رای بدوی می باشد؛ لذا در راستای رسیدن به واقعیت طی لایحه ای از قضات شعبه 74 استدعا نمودم تا مقرر نمایند با تعیین وقت از حاضرین جلسه صلح وسازش دعوت گردد تا شهادت آنان را استماع نمایند. چرا که تصریح بند قانونی فوق الذکر مشخصآ به موارد کیفری بوده و بدیهی است که در امور حقوقی موضوعی تحت عنوان قصاص وجود ندارد که عفو از قصاص را بدان بار نمایید و بگوییم این عنوان مندرج در باب ادله اثبات، صرفا به امور حقوقی تصریح دارد و ارتباطی به مواردی کیفری نخواهد داشت. قصاص طبق بند 2 ماده 12 قانون مجازات اسلامی از جمله اقسام پنجگانه مجازاتهاست که صرفا به امور کیفری اختصاص دارد لذا ادعای مطروحه قابلیت استماع و رسیدگی دارد لیکن دادگاه این ادعا را قابل استماع ندانست و رد نمود.

هر چند عقیده دارم حکم صادره به هیچ عنوان عادلانه نیست این درخواست کاملا قانونی بوده و لازم است تا قضات شعبه 74 دادگاه کیفری استان از شهود دعوت بعمل آورده و در خصوص گذشت یا عدم گذشت اولیاءدم تحقیق بیشتری نماید.



اینجانب در تاریخ 7/2/1387 به زندان رجایی شهر کرج رفته و وکالت آقای بهنود شجاعی را که توسط قضات شعبه 74 کیفری استان تهران طی دادنامه شماره 62 مورخ 10/7/1385 محکوم به قصاص نفس شده را پذیرفتم. در تاریخ 8/2/1387 به دایره اجرای احکام دادسرای ناحیه 27 تهران ویژه امور جنایی مراجعه و توانستم پرونده اتهامی موکلم را مطالعه کنم. ضمن آنکه ایراداتی و ابهامات بسیاری در اجرای حکم صادره وجود دارد تمام مراحل و تشریفات اجرا طی شده و با استیذان از آن مقام معظم وقت اجرای حکم به تاریخ 18/2/1387 ساعت 5 صبح در محل زندان اوین تعیین شده است این حکم با دستور ریاست قوه قضاییه متوقف گردید بعد از آنهم وقت اجرا تعیین شده بود که باز هم به دلیل حساسیت موضوع اجرای حکم متوقف شد اینجانب به همراه آقای اولیایی فر اقدامات فراوانی نمودیم تا پرونده مجددا مورد بررسی قرار کیرد ولی متاسفانه به اظهارات قانونی مان توجهی نشد به هر حال شرحی از پرونده از نظر گرامیتان می گذارد.

1- چون موکلم در زندان بازداشت بوده و دسترسی به امکانات خارج از زندان به خصوص وکیل مدافع نداشت به ناچار تقاضای اعمال ماده 18 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب خود، مبنی بر رسیدگی مجدد به پرونده و اعاده دادرسی، را در تاریخ 10/5/1387 مرقوم و از همان محل به شعبه 74 دادگاه کیفری استان ارسال می نماید ریاست محترم شعبه در ذیل درخواست موکل دستور می دهند که اعمال ماده 18 اقدام گردد به عبارت دیگر دستور ریاست شعبه حاکی از آن بود که طبق ماده 18 قانون یادشده، پرونده به مرجع ذیصلاح که همان دادستان کل کشور می باشد ارسال شود ولی متاسفانه به این خواسته قانونی موکل ترتیب اثر داده نشد.اجرای حکم قصاص نفس موکل از این لحاظ که حق وی مبنی بر اعاده دادرسی و درخواست رسیدگی مجدد معلق مانده، جای تردید دارد چه بسا امکان نقض دادنامه صادره از این طریق وجود دارد.

2- در تاریخ 28/5/1384 زمانی که موکل 17 سال بیشتر نداشت به این طریق نزاعی در ونک پارک تهران رخ می دهد که یکی از دوستان موکل به نام حسام با وی تماس می گیرد و موضوع اختلاف خود با فردی به نام امید را مطرح می کند موکل برای حل و فصل اختلاف آنان وارد ماجرا می شود موکل به محل وقوع جنایت می رود و می بیند مقتول با دوستش در حال جر و بحث می باشد موکل آنها را جدا می کند و در حین برگشت مقتول به موکل ناسزا می گوید درگیری بین این دو آغاز می شود موکل ادعا می کند که در دست مقتول چاقو بوده است وی برای دفاع از خود تکه شیشه ای تهیه و در شدت درگیری با شیشه ای که در دست داشت یک بریدگی بر روی سینه مقتول ایجاد می کند و متواری می شود. پرونده ای در این رابطه تشکیل و تحقیقات مقدماتی آغاز می گردد و در نهایت موکل بنا به درخواست اولیاءدم محکوم به مرگ می گردد.

3- موکل به دادنامه صادره از شعبه 74 دادگاه کیفری استان اعتراض می کند و اعلام می دارد که تنها یک ضربه چاقو به مقتول زده و بیش این ضربه ای وارد نکرده و بارها منکر ارتکاب جرم قتل عمد شده است لیکن قضات شعبه 33 دیوانعالی کشور نیز ترتیب اثر نداده و حکم صادره را طبق دادنامه شماره 134 در مورخه 9/4/1386 تایید می نمایند تایید این دادنامه در حالی است که ایرادات بسیاری در پرونده وجود دارد که تعدادی از آنها را به اختصار بر می شمارم:

اولا- در گواهی پزشکی قانونی جراحتهای وارد به مقتول ذکر شده و علت تامه مرگ نیز عنوان شده است لیکن ادعای موکل که عنوان نموده، تنها یک ضربه به مقتول زده است ترتیب اثر داده نشده است در این مورد لازم و ضروری بود تا مرجع رسیدگی کننده به پرونده، از پزشکی قانونی استعلام می نمود که آیا بریدگیهای وارد شده به مقتول هر دو بر اثر اصابت یک جسم برنده می باشد یا از دو جسم تیز و برنده استفاده شده است. مطمئنا در صورتی که پزشکی قانونی گواهی می نمود یا نماید که از دو جسم برنده استفاده شده است نشان می دهد شخص دیگری نیز در هنگام درگیری سلاح سرد در دست داشته است و این موضوع تاثیر بسزایی در مسئولیت کیفری موکل دارد.

ثانیا- موکل از بدو دستگیری و در مراحل دادرسی، اذعان داشته که با شیشه به مقتول آنهم تنها یک ضربه وارد نموده است. برخی از شهود نیز اظهارات موکل را گواهی نموده اند این موضوع می بایست توسط پزشکان پزشکی قانونی مورد بررسی قرار می گرفت که بریدگی ایجاد شده توسط چه نوع جسم برنده ای، ایجاد شده است که متاسفانه تحقیقات در این زمینه تنها در چارچوب بازجویی از شهود صورت گرفته، شهودی که اظهارات متعارضشان، شهادت را از عداد دلایل خارج می کند.

ثالثا- یکی از مواردی که رافع مسئولیت کیفری متهمین یا مجرمین می باشد موضوع دفاع مشروع است متاسفانه مرجع رسیدگی کننده به پرونده در این خصوص نیز هیچگونه تحقیقی به عمل نیاورده است بر مرجع قضایی است که هم دلایل به نفع متهم و هم دلایل به ضرر او را جمع آوری کند در این پرونده دلایل بسیاری وجود دارد که نشان می دهد موکل در مقام دفاع مشروع حتی آن یک ضربه چاقوی مورد ادعای خود را وارد نموده است هر چند او از کرده خویش پشیمان بوده و تقاضای عفو و بخشش از اولیاء دم را دارد.

رابعا- طبق ماده 37 کنوانسیون حقوق کودک که مقرر می نماید :« ... مجازات مرگ و یا حبس ابد را بدون امکان بخشودگی نمی توان در مورد کودکان که در سن زیر 18 سالگی مرتکب جرم شده اند اعمال نمود.» و با تصویب مجلس شورای اسلامی در سال 1372 و عدم مغایرت این ماده قانونی با موازین شرعی طبق نظر شورای نگهبان، حکم صادره، مخدوش می باشد.


محمد مصطفایی وکیل بهنود شجاعی

Thursday, December 18, 2008

What Am I?


Why think thus O men of piety
I have returned to sobriety
I am neither a Moslem nor a Hindu
I am not Christian, Zoroastrian, nor Jew

I am neither of the West nor the East
Not of the ocean, nor an earthly beast
I am neither a natural wonder
Nor from the stars yonder

Neither flesh of dust, nor wind inspire
Nor water in veins, nor made of fire
I am neither an earthly carpet, nor gems terrestrial
Nor am I confined to Creation, nor the Throne Celestial

Not of ancient promises, nor of future prophecy
Not of hellish anguish, nor of paradisic ecstasy
Neither the progeny of Adam, nor Eve
Nor of the world of heavenly make-believe

My place is the no-place
My image is without face
Neither of body nor the soul
I am of the Divine Whole.

I eliminated duality with joyous laughter
Saw the unity of here and the hereafter
Unity is what I sing, unity is what I speak
Unity is what I know, unity is what I seek

Intoxicated from the chalice of Love
I have lost both worlds below and above
Sole destiny that comes to me
Licentious mendicity

In my whole life, even if once
Forgot His name even per chance
For that hour spent, for such moment
I’d give my life, and thus repent

Beloved Master, Shams-e Tabrizi
In this world with Love I’m so drunk
The path of Love isn’t easy
I am shipwrecked and must be sunk.

---------------------------------------------------------------
By Molavi [better known as Rumi in the West],
13th-century Persian poet

Tuesday, December 16, 2008

Monday, November 17, 2008

چرا ما ایرانیها با هم نیستیم؟

چرا ما ایرانیها با هم نیستیم؟
چرا یکپارچه نیستیم؟
چرا پشتیبان هم نیستیم؟
چرا از شخصیت هایی که برای کشور و تاریخ ما با کوشش و تلاششان افتخار بدست آورده اند، تا هنگامیکه زنده هستند، آنچنان که باید حمایت نمیکنیم؟ و اینکه تا مردند از ایشان بت میسازیم؟
چرا ما گاهی به هم حسادت میکنیم؟
چرا ما حتی گاهی زیرآب همدیگر را میزنیم؟
چرا برای ما مرغ همسایه غاز است؟

اگر ایران، امروز آنچه که ما انتظار داریم نیست، بخاطر خطاهایی است که در گذشته یا خود ما یا نسل های گذشته مرتکب شدند ولی با سرزنش کردن آنچه در گذشته رخ داده، چیزی حل میشود؟

اگر ایران، امروز آنچه که ما انتظار داریم نیست، بخاطر خطاهایی است که ما هنوز است که هنوز داریم مرتکب میشویم. آیا سرزنش خویشتن نمیتواند سودمند باشد؟

آیا نکوهش خویشتن سرآغازی بسوی بهتر شدن نیست؟

Sunday, November 16, 2008

ایران تنها کشوری در جهان است که سند مالکیت دارد

روزی که سنگبنشته های ایران باستان خوانده شدند


Sir Henry C. Rawlinson
Sir Henry C. Rawlinson

16 نوامبر 1846 را روزی نوشته اند كه «سر هنری راولینسون Sir Henry C. Rawlinson» موفق به خواندن خطوط میخی سنگنبشته داریوش بزرگ در بیستون شد و آن را ترجمه كرد. این سنگنبشته مربوط به سال 519 پیش از میلاد (2 هزار و 525 سال پیش) است كه حدود جغرافیایی ایران در آن مشخص شده و «سند مالكیت میهن ما» بشمار می رود، تنها كشور جهان كه چنین سندی را دارد. راولینسون از دهه 1830 تلاش خود را برای خواندن كتیبه های (خط میخی) ایران باستان آغاز كرده بود. وی كه بر زبان فارسی مسلط بود قبلا آتاشه نظامی انگلستان در ایران بود و مطالعه تاریخ ایرانیان وی را علاقه مند به ایران كار كرده بود. پیش از او، Grotenfend گروتنفند آلمانی دست به چنین تلاشی زده بود ولی موفق به خواندن كامل متون نشده بود و معنای برخی از كلمات را حدس زده بود. راولینسون متوجه شده بود كه كتیبه ها به سه خط نوشته شده اند و از متن ساده تر و كوتاهتر آغاز كرده بود. در این متن، وی به كلماتی برخورد كرده بود كه در كتیبه های میخی تخت جمشید و نقاط دیگر ایران وجود داشت و حدس زده بود كه نام های خاص هستند و با یافتن حروف مشترك كلماتی چون داریوش، هیشتاسب (نام پدر داریوش)، آریامازس، خشایارشا، پارسو (واو مفتوح = پارسوا)، هخامنشی و ... موفق به خواندن سنگنبشه ها شد كه اوج تمدن، مدیریت و دانش ایران باستان را به جهانیان بازتاب داد. آرزوی داریوش در یك كتیبه اش كه اهورامزدا (خدای بزرگ) ایران را از دروغ و خشكسالی بركناردارد، درجهان از اهمیت ویژه برخوردار است. شرح ساتراپی های ایران سند بپاخیزی مسلحانه تاجیكها (پارس ها) در آسیای مركزی بر ضد استالین در دهه 1930 قرارگرفته بود كه خواهان پیوستن به ایران و افغانستان شده بودند و پدر احمدشاه مسعود از سران این قیام بود كه بعدا به افغانستان پناهنده شد. در كتیبه بیستون، فرارود یك ساتراپی ایران قلمداد شده است كه تاجیكهای ساكن آنجا تا به امروز از زبان پارسی و فرهنگ ایرانی خود پاسداری كرده اند. راولینسون كه سالها عمر خود را صرف كشف حروف و خواندن كتیبه های ایران باستان كرد در سال 1810 در Chadlington چادلینگتون انگلستان به دنیا آمده بود و در سال 1895 درگذشت.

کنده کاری های بیستون
کنده کاری های بیستون





یکی از سنگنبشته های بیستون
یکی از سنگنبشته های بیستون

نوشته: دکتر نوشیروان کیهان زاده
برگرفته از: تاریخ ایرانیان در این روز


------------------------------------------
متن زیر برگرفته از وبسایت تاریخ ایرانیان در این روز می باشد:
مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛


Saturday, November 15, 2008

واژه "عشق" ریشه پارسی دارد نه عربی



اشا یا اشه ریشه واژه مقدس عشق است و عشق ریشه ای اوستایی دارد و به واژه گیاه عشقه (عربی) هیچ پیوندی ندارد! اشکانیان پیرو سرسخت اشا و اردیبهشت و آیین میترا بودند. اشک آباد پایتخت نخستین آنان بود که امروزه به عشق آباد ترکمنستان دگرگون شد. اشه در دوران و زبان پهلوی اشکانیان، اشک خوانده می شد مانند واژه مرده خجسته گجسته و زنده که به ترتیب مردگ خجستگ گجستگ و زندگ خوانده می شدند و گ میان واژه زندگانی از دوران اشکانیان به میراث مانده است. پس از اسلام ک در واژگان ق خوانده می شد مانند کنستانتنیه (قسطنتنیه) کارن (قارن) باکلا (در زبان تبری به باقلا در فارسی) و ابرکوه به ابرقو و کهرود به قهرود و ... اشک نیز به اشق و عشق دگرگون شد و ( ا ) هم به ( ع ) مانند ایلام به عیلام دگرگون شدنی است. پس اشک ریشه واژه عشق به معنی همان عشق است و اردیبهشت نیز ماه ایزد عشق است.

واژه ی "عشق" از iška اوستایی به معنی خواست، خواهش، میل ریشه می‌گیرد كه آن نیز با واژه‌ی اوستایی iš به معنای "خواستن، میل داشتن، آرزو كردن، جستجو كردن" پیوند دارد.

واژه‌ی اوستایی iš دارای جدا شده‌ها ( مشتقات) زیر است:

aēša : آرزو، خواست، جستجو
išaiti : می‌خواهد، آرزو می‌كند
išta : خواسته، محبوب
išti : آرزو، مقصود.

پسوند ka نیز كه در iška اوستایی وجود دارد كاربرد بسیار دارد و برای نمونه در واژه‌های زیر دیده می‌شود:

mahrka مرگ
araska رشك، حسد
aδka جامه، ردا، روپوش
huška خشك
pasuka چهارپا، ستور
drafška درفش
dahaka گزنده ( ضحاك ):

واژه‌ی اوستایی iš هم ریشه است با در سانسکریت:

eš آرزو كردن، خواستن، جُستن
icchā آرزو، خواست، خواهش
icchati می‌خواهد، آرزو می‌كند
išta خواسته، محبوب
išti خواست، جستجو

همچنین، به گواهی شادروان فره‌وشی، این واژه در فارسی ِ میانه به شكل ِ išt به معنی خواهش، میل، ثروت، خواسته و مال باز مانده است.

خود واژه‌های اوستایی و سنسكریت نام برده شده در بالا از ریشه‌ی هند و اروپایی نخستین یعنی ais به معنی خواستن، میل داشتن، جُستن می‌آید كه شكل اسمی آن aisskā به معنای خواست، میل، جستجو است.

در بیرون از اوستایی و سنسكریت، در چند زبان دیگر نیز مشتقاتی از واژه‌ی هند و اروپایی نخستین ais حفظ شده است، از آن جمله اند:

در اسلاوی كهن كلیسایی isko, išto جستجو كردن، خواستن؛ iska آرزو
در روسی iskat جستجو كردن، جُستن
در لیتوانیایی ieškau جستجو كردن
در لاتین aeruscare خواهش كردن، گدایی كردن
در آلمانی بالای كهن eiscon خواستن، آرزو داشتن
در انگلیسی كهن ascian پرسیدن
در انگلیسی امروز ask پرسیدن، خواستن

اما لغت‌نامه نویسان سنتی ما واژه‌ی عشق را به واژه ی عَشَق عربی (ašaq') به معنای "چسبیدن" (منتهی‌الا‌رب)، "التصاق به چیزی" (اقرب‌الموارد) مربوط كرده اند. نویسنده‌ی "غیاث‌اللغات" می‌كوشد میان "چسبیدن، التصاق" و "عشق" رابطه بر قرار كند و می نویسد:

"مرضی است از قسم جنون كه از دیدن صورت حسن پیدا می‌شود و گویند كه آن مأخوذ از عَشَقَه است و آن نباتی است كه آن را لبلاب گویند چون بر درختی بچسبد آن را خشك كند. همین حالت عشق است بر هر دلی كه طاری شود صاحبش را خشك و زرد كند."

در عربی امروز نیز واژه‌ی عشق كاربرد بسیاری ندارد و بیش تر حَبَّ (habba) و اشكال جداشده‌ی آن به كار می‌روند مانند: حب، حبیب، حبیبه، محبوب و دیگرها.

فردوسی نیز كه برای پاسداری از زبان فارسی از به كار بردن واژه‌های عربی آگاهانه و كوشمندانه خودداری می‌كند ( اگر چه واژه هایی از آن زبان را به ناگزیر در این جا و آن جای شاهنامه به كار یرده است) با این حال واژه‌ی عشق را به آسانی و رغبت به كار می‌برد و با آن كه آزادی شاعرانه به او امكان می‌دهد واژه‌ی دیگری را جایگزین عشق كند. واژه‌ی حُب را كه واژه‌ی اصلی و رایج برای عشق در عربی است و مانند عشق نیز یك هجایی است و از این رو وزن شعر را به هم نمی‌‌زند، به كار نمی‌برد. خداوندگار شاهنامه با آن كه شناخت امروزین ما را از زبان و ریشه‌شناسی واژه‌های هند و اروپایی نداشته است به احتمال قوی می‌دانسته است كه عشق واژه‌ای فارسی است. وی از جمله می گوید:

بخندد بگوید كه ای شوخ چشم
زعشق تو گویم نه از درد و خشم
نباید كه بر خیره از عشق زال
نهال سر‌افكنده گردد همال
پدید آید آنگاه باریك و زرد
چو پشت كسی كو غم عشق خورد
دل زال یكباره دیوانه گشت
خرد دور شد عشق فرزانه گشت

این احتمال نیز وجود دارد كه فردوسی خود واژه‌ی عشق را نه با "ع"، بلكه به شكل "اِشق" و یا حتا "اِشك" نوشته باشد كه البته پی بردن به این نكته كار آسانی نیست، زیرا كهن‌ترین دستنوشت بازمانده‌ی شاهنامه به درحدود دو سده پس از فردوسی بر‌می‌گردد.

منطق‌الطیر عطار و جستجوی مرغان را در طلب سیمرغ و یا بیت معروف مولوی را:

هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یك كوچه‌ایم

كه نشان دهنده ی معنی واژه ی عشق با ریشه‌ی فارسی آن یعنی "خواستن" و "جُستن" است.


برگرفته از : پایگاه پژوهشی ایران شناختی
بر پایه نوشتار اسکات ب. نوگل، پروفسور پژوهش های انجیلی و باستانی در خاور نزدیک، گردانده بخش تمدن و زبان های خاور نزدیک از دانشگاه واشنگتن


Wednesday, November 12, 2008

ارزش کتابخوانی

برای یک ملت، خسارتی بس بزرگ است که افراد آن با کتاب سر و کار نداشته باشند؛ بویژه کتابهای معتبر و باارزش.

براستی مردم تا چه اندازه از عمر خود در راه دانش اندوزی و افزایش آگاهی بکار میبرند؟ چرا بیشتر هدیه های جشن تولد، لباس، بازی کامپیوتری، طلا، پول، خوراکی، عطر و ادکلن، گوشی موبایل و ... هستند تا یک کتاب یا یک فیلم زیبا یا یک شاهکار هنری یا یک بلیت تئاتر هستند؟[1]
چرا باید در فرهنگ مردم اینگونه جا افتاده باشد که اگر کسی یک کتابی را از کتابخانه اتاقش برداشته و به دوستش هدیه می دهد، به دوستش بی احترامی کرده، چون آن کتاب دست دوم (نوشته های کتاب از جلد آن بی ارزش تر هستند{!}) است ولی اگر جدیدترین لباس مد شده را هدیه دهد، بسیار احترام گذاشته است؟

چرا به ما میگویند جهان سومی؟
چرا ما بحران اقتصادی داریم؟
چرا ما مشکل ناامنی داریم؟
چرا ما در روابط اجتماعی دچار مشکل هستیم؟
چرا فحشا و اعتیاد روز به روز افزایش پیدا میکند؟
چرا ما مانند مردم کشورهای پیشرفته، رفاه و آسایش لازم را در زندگی نداریم؟
چرا دلبستگی به کار کردن روز به روز کمتر میشود؟
چرا جهان ما را تحریم اقتصادی میکند؟
جریان این غنی سازی اورانیوم چیست؟
اصلاً غنی سازی اورانیوم یعنی چه و دنیا چرا ما را متهم میکند؟
چرا ما با داشتن این همه منابع زیرزمینی و زمینی، نیروی انسانی و متخصص باید دچار کمبود برق باشیم؟
چرا .....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کمی بیشتر اندیشیدن می تواند دریچه ای به شناخت ناشناخته های ما بگشاید . [2][3][4]



رییس سازمان کتابخانه و اسناد ملی ایران سرانه کتابخوانی در کشور را دو دقیقه در شبانه روز اعلام کرد.

فساد مانند موریانه پایه های نظام را می خورد

جیره بندی اعلام نشده در سراسر کشور

داستانی مشابه زنجان با استاد روحانی

Monday, November 10, 2008

نادانان و دیوجانان

نمی توانیم توقع داشته باشیم که همه حرف حساب را بفهمند و قبول کنند و باید بدانیم که نادانی گاهی چنان ژرف و عمیق می تواند باشد که از ما کاری برای درمانش بر نمی آید حتی این احتمال را باید در نظر گرفت که کسانی در عین دانستن واقعیت، کژاندیشی کنند و در جبهه اهریمن قرار بگیرند.


سخنی حکیمانه از دوستی خردمند

Sunday, November 2, 2008

نامه سازمان عفو بین الملل به رئیس قوه قضاییه: فشار و آزار فعالین حقوق زنان را پایان دهید


تغییر برای برابری:سازمان عفو بین الملل در نامه ای که برای رئیس قوه قضاییه ایران فرستاد, از بازداشت اخیر یک فعال حقوق زنان و همچنین ادامه ی فشار بر افرادی که ممنوع الخروج شده بودند, ابراز نگرانی کرد. این سازمان از مسئولین ایرانی خواست که محدودیت های مسافرتی را بر فعالین بردارند و فشار و آزار فعالین حقوق زنان را پایان دهند.

در هفته های اخیر فشار و سخت گیری بر فعالین کمپین تغییر برای برابری که ابتکاری است مدنی, برای پایان دادن به قوانین تبعیض آمیز در ایران, زیاد شده است. کمپین, زنان را از حقوق شان آگاه می کند, و هدفش جمع آوری یک میلیون امضا از میان عموم مردم برای بیانیه ای علیه قوانین تبعیض آمیز است. در طی هفته های گذشته مقامات ایرانی فشار بر فعالین حقوق زنان و اعضای کمپین تغییر برای برابری را شدت داده اند وبه تحدیدات خود با زندانی کردن و احضار تعدادی از آنها برای فعالیت صلح آمیز و در رابطه با کمپین تغییر برای برابری ادامه داده اند. مقامات ایرانی به طور فزاینده ای از ممنوع الخروج کردن فعالین حقوق زنان و حقوق بشری علاوه بر بازداشت و پیگرد, برای بازداشتن آنها از فعالیت استفاده می کنند. این گونه محدودیت های مسافرتی بر خلاف آزادی سفر که در ماده ی 12 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی آمده می باشد که ایران نیز به آن متعهد است. پروین اردلان, منصوره شاعی و طلعت تقی نیا, تمام اعضای جنبش زنان و حداقل پنج فعال مدنی دیگر, کسانی هستند که ممنوع الخروج شده اند.

عشا مومنی دانشجوی ایرانی آمریکایی فوق لیسانس دانشگاه کالیفرنیا از زمان بازداشتش در 24 مهر, در بند 209 زندان اوین در تهران که توسط وزارت اطلاعات اداره می شود, بدون تماس با خانواده و وکیلش به سر می برد. او توسط مقامات رسمی که خود را پلیس راهنمایی رانندگی معرفی کرده بودند در هنگام رانندگی در تهران متوقف شد, سپس آن افراد وی را به منزلش بردند و نوارهای ویدئویی ضبط شده از مصاحبه های اعضای کمپین تغییر برای برابری در ایران, که جزئی از پایان نامه ی عشا را تشکیل می دادند را با خود بردند. سخنگوی وزارت امور خارجه, بازداشت وی را تصدیق کرد اما از نتیجه ی نهایی اظهار بی اطلاعی کرد و گفت خانواده ی او در حال پی گیری وضعیت ایشان از طریق راه های قانونی هستند.

سوسن طهماسبی و پرستو الله یاری دو فعال دیگر کمپین, اخیرا احضار شده و در دادسرای انقلاب در رابطه با فعالیت هایشان مورد بازجویی قرار گرفتند. خانه های هر دو نفر مورد تفتیش قرار گرفته و برخی از لوازم شخصی آنها مانند لبتاپ و برخی وسایل مرتبط با کمپین یک میلیون امضا, توقیف شده است.

سوسن طهماسبی در 5 آبان از پرواز بین المللی در فرودگاه امام خمینی توسط مامورین امنیتی, ممنوع الخروج و پاسپورت وی توقیف شد. در همان روز در حالی که احضاریه ای با تاریخ یک ماه قبل مبنی بر معرفی خود برای بازجویی به شعبه یک دادگاه انقلاب را دریافت کرد, خانه اش تفتیش شد. او در روز 8 آبان به دادگاه مراجعه کرد و بدون حظور وکیل مورد بازجویی توسط مامورین اطلاعات قرار گرفت و به او گفته شد که اوایل ماه آینده نیز به دادگاه انقلاب مراجعه کند. پلیس به پرستو الله یاری و دیگر فعالین حقوق زنان که در 26 مهر به صورت مسالمت آمیز در پارک لاله تهران جمع شده بودند دستور داد که متفرق شوند. روز بعد منزل پرستو الله یاری توسط مامورین اطلاعات مورد تفتیش قرار گرفت و احضاریه ای مبنی بر حضور در دادگاه انقلاب در همان روز دریافت کرد, او مورد بازجویی قرار گرفت و سپس با شرط بازجویی مجدد اجازه ی خروج از دادگاه را یافت.

پرونده ی دیگری علیه چهار فعال حقوق زنان, ناهید کشاورز, محبوبه حسین زاده, سعیده امین و سارا امینیان, که در سال گذشته به خاطر جمع آوری امضا در پارک لاله به دادگاه برده شدند دوباره به جریان افتاده است و آنها باید در روز 6 آبان مجددا به دادگاه مراجعه می کردند که دادگاه آنها تا دی ماه به تعویق افتاد. سایه ی بازداشت همچنان بر سر این چهار نفر است, گرچه خانم نسرین ستوده وکیل این چهار تن می گوید" امیدوارم که وکلایم تبرئه شوند, زیرا بر اساس قانون اساسی, جمع آوری امضا جرم نیست."

سازمان عفو بین الملل در نامه ای به آیت الله شاهرودی, رئیس قوه ی قضاییه, خواستار روشن شدن هر چه سریع تر دلایل بازداشت عشا مومنی , و خواستار آزادی هر چه سریعتر وی درصورتی که بازداشتش در رابطه با فعالیت های صلح آمیزش در حمایت از کمپین تغییر برای برابری است, شد. همچنین خواستار توضیح در باره اعمالی که علیه سوسن طهماسبی و پرستو الله یاری صورت گرفت و همچنین تمامی موارد ممنوع الخروجی تحمیل شده به افراد برای فعالیت صلح آمیز در راستای حق آزادی بیان و حق مشارکت و خواستار لغو این گونه محدودیت ها و بازگرداندن پاسپورت فعالین حقوق بشری شد.

سازمان عفو بین الملل ابراز نگرانی خود را از این موضوع که رویدادهای اخیر تنها بخشی از سرکوب و اعمال فشار سیستماتیک مقامات ایرانی بر فعالین حقوق بشر باشدرا ابراز کرد.

گذشته کوتاهی از کمپین:

فعالین حقوق زنان با به راه انداختن کمپین و با تلاشی خستگی ناپذیر موفق شدند بحث و آگاهی در باره ی قوانین تبعیض آمیز علیه زنان را در تمام سطوح جامعه حتا ساختار مذهبی, توسط خود زنان گسترش دهند.گرچه مقامات ایرانی تنها توجه کمی به خواسته های مشروع زنان نشان دادند.

دبیر کل سازمان ملل اخیرا در اظهار نظر کلی در تاریخ 29 مهر گزارش داد" افزایش سختگیری و فشار بر جنبش حقوقی زنان در طی سال گذشته" و نیز" فعالین حقوق زنان در برخی موارد مورد اتهام وابستگی به عوامل تحدیدات خارجی به کشور واقع می شوند. برای مثال, سازمان دهندگان اصلی کمپین مورد ارعاب و بازداشت مقامات قرار گرفته اند

برگرفته از: تغییر برای برابری

Saturday, November 1, 2008

گزارشگران بدون مرز تهدید و آزار علیه وب‌نگاران فمینیست را محکوم می کند

گزارشگران بدون مرز از مقامات مسوول جمهوری اسلامی ایران می‌خواهد به تهدید و آزار علیه مدافعان حقوق زنان پایان دهند. دو وب‌نگار فمینیست برای نوشتن مقالات و گزارشاتی در باره حقوق زنان به دادگاه فرا خوانده شده‌اند، ماموران امنیتی در فرودگاه مانع خروج سوسن طهماسبی عضو تحريره و مسئول صفحات انگلیسی سايت تغيير برای برابری از کشور شدند و وی را به دادگاه احضار کرده اند.

گزارشگران بدون مرز در این باره اعلام می‌کند " ما از مقامات مسوول جمهوری اسلامی می‌خواهیم به آزار و تهدید علیه مدافعان حقوق زنان که نشانگر وحشت حاکمیت از انتقادات آنهاست، پایان دهند. تنها "جرم" وب‌نگاران فمینیست استفاده از آزادی بیان برای روشنگری در باره وضعیت زنان در کشور است. با همین تلاش‌ها بود که دو ماده از قانون "حمایت از خانواده" که تعدد زوجات را قانونیت می‌بخشید، لغو شد. تلاش جنبش زنان برای ایران پر اهمیت است."

٨ آبان‌ماه سوسن طهماسبی به شعبه یک دادیاری امنیت دادسرای انقلاب تهران احضار و مورد بازجویی قرار گرفت. وی بدون هیج اتهام مشخصی " تحت پیگرد قضایی " قرار گرفته است. در تاریخ ٥ آبان‌ماه مقامات امنیتی فرودگاه از خروج وی از ایران جلوگیری کرده و سپس به منزل وی مراجعه وپس از بازرسی دست نوشته های شخصی، سی دی، کتاب، و متون درسی و کامپیوتر وی را ضبط کردند. سوسن طهماسبی در این رابطه به سایت تغییر برای برابری گفت: "این چهارمین بار است که ماموران امنیتی فرودگاه به نحوی از خروج من از ایران جلوگیری می‌کنند و به رغم پرسش‌های مکرر، هیچ توضیحی در باره‌ی علت این اقدام خود ارائه نمی‌کنند." در همان روز این وب‌نگار برای چهارشنبه ٨ آبان ماه به شعبه‌ی یک دادیاری امنیت دادسرای انقلاب احضار شد. سوسن طهماسبی به گزارشگران بدون مرز گفته است " تا کنون بیش از ٥٠ نفر از فعالان کمپین بازداشت و برای آنها پرونده قضایی تشکیل شده است.این فشارها برای وادار کردن ما به سکوت در داخل کشور است تا از مطالبات برحق خود دست برداریم. ولی این اتفاق نمی‌افتد. در این سالها زنان ایرانی پیشرفت های زیادی داشته‌اند و دولتمردان باید پاسخگویی مطالبات آنها باشند و نه با شیوه‌ها مختلف آنها را وادار به سکوت کنند. کمپین یک میلیون امضا مدنی‌ترین حرکتی است که طی سالهای اخیر به وجود آمده، خواست‌های ما انسانی و به حق هستند ما امنیت هیج کس و هیج کجا را به خطر نیانداخته‌ایم."

سوسن طهماسبی از فعالان کارزار " یک میلبون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان" در ايران است، فعالان این جنبش از اينترنت نيز برای تحقق خواسته های خود بهره مي برند.

از سوی دیگر دو همکار سایت‌های تغيير برای برابری، زنستان و مدرسه فمینیستی ناهيد کشاورز و محبوبه حسین‌زاده در تاریخ ٥ آبان به دادگاه انقلاب احضار شدند. این دادگاه برای پرونده روز ١٣ فروردين ماه ١٣٨٦ دو وب‌نگار است که به هنگام پوشش خبری تلاش فعالان "کمپين يك ميليون امضاء براي تغيير قوانين تبعيض‎آميز" در پارک لاله تهران، توسط ماموران امنيتي دستگير و به مدت ١٤ روز را در زندان اوین بسر بردند. دادگاه بعلت عدم حضور رئیس آن تا هشت بهمن ماه به تعویق افتاد.

برگرفته از: تغییر برای برابری

Wednesday, October 29, 2008

Happy Cyrus Day!


English Section:

October 29, the “Cyrus the Great Day”

And the anniversary of his issuing the first declaration of human rights

Twenty five centuries ago, when savagery was the dominant factor in human societies, a civilized and compassionate declaration was written on clay and issued to the “four corners of the world” that dealt with important issues relevant to the rights of humans, the same issues that not only in those days but even today can inspire those who believe in human dignity and rights.

This document, known as “The Declaration of Cyrus the Great,” emphasized on the removal of all racial, national discrimination and slavery, bestowing to the people, freedom to choose their places of residence, faith and religion and giving prominence to the perpetual peace amongst the nations. This Declaration could actually be considered as a present from the Iranian people, expressed through the words of Cyrus, their political leader and the founder of the first empire in the world, to the whole humanity. In 1971, the general assembly of the United Nations recognized it as the first Declaration of Human Rights, thus, registering such an honor to the name of Iran as the cradle of this first historical attempt to establish the recognition of human rights.

Unfortunately, today, Iran is considered a country whose people are deprived of the very rights that were discovered, articulated and expressed by themselves. The body that holds the state apparatus in Iran not only does not recognize such “rights,” but has done much (intentional and/or unintentional) harm to the mausoleum of Cyrus the Great in Pasargad plains – the very monument that has been registered by UNESCO as a human heritage and a “shrine,” causing its immanent destruction in the future.

The International Committee to Save Pasargad that was shaped three years ago by a large number of people who appreciate national and world heritages, would like to use the opportunity of Cyrus’s Day to extend its best and warmest greetings for the occasion and repeat its plea to all those who appreciate the importance of Human Rights and its historical symbol in the shape of Cyrus’s mausoleum, to put maximum pressure on United Nations, and especially UNESCO, to use their utmost effective endeavors to save this invaluable treasure of human civilization.

With regard and best wishes,

The International Committee to Save Pasargad



Persian Section:

هفتم آبان روز جهانی كورش بزرگ و روز ملی ايرانیان

گوشزد: اين نوشتار به پارسی سره نوشته شده است، از اين روی واژگان درون كمانك‌ها (پرانتزها) واژگان بيگانه هستند و واژگان درون ابروها {آكولاد‌ها} برای روشنگری آمده است.

هفتم آبان سال ١١٩٩ ايرانی برابر با ٥٣٩ پيش از زايش (ميلاد) يا ٢٥٤٧ سال پيش در چنين روزی، كورش بزرگ پس از گشودن دروازه‌ی شهر بابل، اندر آن شهر بزرگ و باشكوه و بسيار كهن شد.

مردم بابل گمان می‌كردند كه اكنون با دست اندازی (چپاول)، كشتار و دست درازی به جان و دارایی و زنانشان روبرو خواهند شد و سپس فرمانروایی زورگو و ستم گر بر آنان شهریاری خواهد كرد ولی كورش بزرگ و سربازانش نه تنها چنین نكردند ونكه (بلكه) او فرمان آزادی و برابری داد. فرمانی كه در سال ١٩٧١ زایشی (میلادی) از سوی سازمان پاترمان هم‌پیمان (سازمان ملل متحد) همچون نخستین بیله‌ی (منشور) آزادی مردم در جهان شناخته شد.

نكته‌های برجسته‌ی بیله‌ی كورش بزرگ:

آزادی همه‌ی زندانیان یهودی و آزادی كیش و باور در امپراتوری او.

آزادی همه‌ی برده‌ها، كورش بزرگ هرگز در جنگ‌های خود برده یا دستگیر جنگی نمی‌گرفت.

برابری برای همه از هر نژاد و تیره و گُن (جنس) در همه‌ی زمینه‌های چپیره‌ای (اجتماعی) در امپراتوری او.

كورش بزرگ، کشورهای شکست خورده را وادار به فرمان برداری نمی کرد و آنان می توانستند فرمانروای خود را خود برگزینند، كه نام آن ساتراپ (ایالت) بود. ساتراپ‌های امپراتوری ایران همان آزادی گزینشی را دارا بودند كه امروزه در ایالات متحده آمریكا می‌بینیم.

هوشمندی کورش بزرگ برآیند آمیختگی دو تیره‌‌ی بزرگ آریایی، پارس و ماد {ماد = آذریان و کُردان} بود. آمیختگی این دو تیره ایران بزرگ را ساخت، کورش بزرگ را پدید آورد و در كارنامه‌ی جهان شگفتی آفرید. این آمیختگی پارس و ماد یا پارس و آذری و كُرد، هرگز جدا شدنی نیست و یک پارچگی این بوم را در پناه خود دارد.

و چنین گفت آن ابَر مرد كارنامه‌ی (تاریخ) جهان:

فرمان دادم تا كالبدم را بدون تاپوت (تابوت) و مومیایی به خاك به سپارند، تا پاره های تنم خاك ایران را درست كند.

روانش شاد و روز پاترمی (ملی) ایران بر همگی خجسته باد!

Monday, October 20, 2008

دین

انسان مغز دارد که پرسش کند، پژوهش کند و دانش خود را بیافزاید.

اما آخوند و کاهن و کشیش و راهب و ... چون با فریفتن مردم به ثروت و جایگاهی که شایسته آن نیستند، رسیدند هنگامی که کسی میخواهد در آنچه که در فرهنگ و آداب و رسوم مردم توسط همین کاهن ها وارد شده است، کنکاش و پرسش و پژوهش کند، با غوغا کردن و شلوغ بازی، آنها را که تنها در تلاش برای پرسیدن هستند را به آنچه که مردم از آن بیزار هستند متهم میکنند تا اینکه مبادا ثروت و جایگاه نابحقی را که نه با تلاش فکری و جسمی پدید آمده و نه از راه درستی به این جایگاه رسیدند، را از دست بدهند.

دین در زبان پارسی معنی بینش درونی میدهد. هیچ انسانی حق ندارد درون و فکر دیگری را کنکاش و بررسی کند مگر اینکه این حق را از آن دیگران بشمارد، آن هنگام مردم در چه جهنمی می افتند؟ به جای اینکه خودشان را درست کنند دیگران را پریشان تر می سازند که این پدیده به دعوا و جنگ و خرابی می انجامد.
اگر کسی جدا از دیگران چنین حقی را تنها برای خود بداند و چنین کند حتما فکر پلیدی در سر دارد.

Saturday, October 18, 2008

Iran's Rich History in Poetic form!


The sands of time have always known
That civilization which has grown
In that plateau we call Iran
Land of the lion, land of the sun

Kourosh brought unmatched glory
Dariush's Persepolis told the lasting story
Strength came from tolerance and freedom
Justice and nobility flourished in this kingdom

The greatest empire ever seen
Their lasting legacy was unforeseen
Masters of the world
The Persians' achievements must be told

Wise words of Kourosh, baked on a cylinder of clay
Respected foreign cultures, and their right to freely pray
Women were respected, and slavery abolished
Kourosh was Great, for the human rights he polished

To conquer foreign lands requires minimal exertion
But to unite an empire, is a remarkable contention
Always building and improving, and never standing still
Dariush was Great, for his administrative skill

The Royal Road, with Sardis at the end and Shooshan at the start
Was an awe of transportation, connecting Persia's heart
Who carved the Suez Canal, giving commerce speedy wings?
King Dariush, son of Hystaspes, an Achaemenid, the King of Kings


The father, with passion and pride, passed to his son
His love of law, beauty, architecture, and care of Iran
Dariush began building, but Xashayar completed these perfections
Xashayar was great, for his magnificent creations


And what of Marathon, Thermopylae, and Salamis?
Did the Greeks truly receive such bliss?
Herodotus embellished, told lies for the West
For the Persians, these were skirmishes at best


But every golden era must someday end
So too Achaemanesh's dynasty would bend
Alexander's army won, but could not see
Win or lose, Persians' hearts always stay free


Revenge, envy, and wine made Alexander yearn
The pride of Persia, Persepolis, to burn
The labor of years, by a thousand artisans employed
Took one lunatic one night, for this jewel to be destroyed

Greatness comes, from a worthy contribution
To humanity, to art, to law, or a scientific institution
Those who burn and loot deserve our hate
So answer this, was Alexander truly Great?

Now who were the barbarians, the Persians or the Greeks?
Our lowest troughs, still higher than their highest peaks
The art of empire, the Greeks could never master
Constant feuding and civil wars, left Greece in a disaster

Parthians picked up the torch of our land
Put Iranian rule back in Iranian hand
They showed Greece and Rome, to name just two
That Iran possesses great horses, and great men too

Like a Phoenix, from the ashes rising
The Sassanians arrived, with Iran reorganizing
Power, wealth, and wisdom again flourished
The rule of Ardeshir, Shapur, and Khosro let Iran be nourished

Life was based on three simple needs
Good Thoughts, Good Words, and Good Deeds
Monotheist religion, for all its evil and its good
Came from Iran, from where Zarathustra stood


Rome, for all its power and its legions
Couldn't touch Iran's vast regions
Many times Rome tried but failed
Every time cataphract armor thundered and hailed

But Sassanian wealth and beauty caught the eye
Of a desert tribe, whose religion was a lie
Like desert snakes, they ruthlessly attacked
Until beautiful Ctesiphone was sacked

Rostam-e-Farokhzad, the brave and capable general
Fought till the end, though his wounds were several
At Qaddissiya, he came to Iran's defense
Alas, the Taazi army was too dense

With coercion and the sword
Islam was able to spread its word
A dark and sinister force was born
That to this day brings Iran much scorn

Some to India had to flee
Iran's destruction was unbearable to see
Parsees, they are called to this day
Ahura Mazda, with them will always stay

But Iranian roots are strong and hard to kill
Iran was freed again, with such a thrill
The Saffarids would answer the nation's call
To make Arab tyranny shamefully fall

Don't mourn the Ashura, weep a Taazi's death
Hassan and Hossein were foreigners, who weakened Iran's breath
If mourn you must, then mourn, a national event
Like Gaugamela, or Qaddissiya, places of great lament

While Europe was stagnant in its Dark Ages
Persian scholars thrived, free from mental cages
From algebra, to astronomy, and architecture
Persians wrote the book, and gave the lecture

A time of great Persian thinkers had emerged
Where poetry and science, love and knowledge, easily verged
Saadi, Hafez, Rumi, Omar Khayam to name a few
Thanks to them, humanity exponentially grew

Arabs from time to time, try to falsely claim
These brilliant men, and their golden works of fame
Dream on, Taazi, and of this be sure:
These men were always Persian, and completely pure

Who could forget Ferdowsi, the greatest poet ever?
He gave us Sam, Zal, and Rostam, heroes both brave and clever
The Persian language, so eloquently resurrected
As The Shahnameh was written with all Arabic words neglected

Many other invaders would come again, much the same
From Genghis Khan to Teimur the Lame
They would loot, burn, and murder
The cities too proud to surrender

Though Turks and Mongols had military strength
They were lacking in cultural length
The Persian culture was too rich, to be absorbed into theirs
Instead they settled in Iran, and joined her proud heirs

It's clear from this short and simple recap
That Iran had its share of glory, as well as mishap
Our generation is unfortunate, assigned the station
Of another dark chapter, in the book of our nation

Once again Zahak is in power
His snakes consume and poison every flower
He uses religion and superstition
To enforce his selfish and malicious mission

So once more dust off the Kaviyani banner
And fly it high, in a proud and fitting manner
Zahak and his snakes will die once more
And our nation we shall yet restore

Arabs, pack your camels, and form a line
Leave this land, let the lion roar, let the sun shine
Or get thrown out, by Kaveh, and his noble flame
Return to the desert sands, from whence you came

Iran in its infancy reached the sky
Will faravahar's wings expand, will Iran soar that high?
Just lift the veil, you'll surely see
Iran's brightest days lie ahead, when the Aryans are again free

Friday, October 10, 2008

Iranian Nobel Peace Laureate Shirin Ebadi Should Not Misuse Government Tolerance!

Last Wednesday, Iran’s Nobel Peace Laureate Shirin Ebadi received yet another international ‎award, this time the Price of Tolerance award given to her by that German institute ‎Evangelische Akademie in Tutzing. This is the fourth award bestowed by the institute, a ‎previous one going to the former president of Germany Roman Herzog. As news media ‎announced the receipt of the award by Ebadi, the Iranian state news agency IRNA ‎criticized her acceptance of the award and warned her not to take advantage of the ‎Islamic republic’s “patience and tolerance”. ‎

IRNA published the news of Shirin Ebadi’s meeting with Frank-Walter Steinmeier, the ‎foreign minister of Germany, and noted that, “During the meeting a range of issues ‎including civil rights and human rights were discussed.” The report did not hide the its ‎disgust in the award to the Iranian human rights activist and asserted, “This award was ‎bestowed on her because of her remarks that are contrary to the interests of the Iranian ‎nation and her activities in this regard.”‎

IRNA wrote that that one of the reasons quoted for bestowing the award on Ebadi was ‎that “she worked under conditions of threat” following the “orders of President ‎Ahmadinejad to secure her security.” Still, the news agency warned that Shirin Ebadi ‎continued her propaganda against the Islamic republic by misusing the patience and ‎tolerance of the authorities of the state by continuing to participate in anti-Iranian ‎forums.”‎

Since the year 2000, the Evangelische Akademie in Tutzing Germany affiliated to the ‎Protestant church in the province of Bayer has been awarding such a prize (to important ‎religious and political leaders, and thinkers and artists) once every two years in its efforts ‎to bring the different political and cultural and religions orders of the world closer to each ‎other.‎

This new threat from Iran’s state news agency against Ebadi comes after this human ‎rights activist has in recent months received letters threatening her life and been accused ‎and threatened by the state and state-affiliated media.‎

Last winter Ebadi herself announced that she and her family had received murder threats ‎and called on the authorities to guarantee her safety. She addressed these requests directly ‎to President Ahmadinejad and after the letters went public, the president announced that ‎he had instructed the law enforcement agencies to undertake the security of the Nobel ‎Peace laureate. But following that, IRNA, the official government newspaper Iran, and ‎other pro-state or state-run media such as Keyhan and Fars news agency began a series of ‎threats and attacks on Ebadi. One of the attacks against her has been that she had been ‎defending Bahaism, which is officially banned in the country.‎

Source: ROOZ

Monday, October 6, 2008

در خواست بیش از هزار فعال اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، دانشجویی و زنان از زندانیان برای پایان دادن به اعتصاب غذا

در خواست بیش از هزار فعال اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، دانشجویی و زنان از زندانیان:
لطفا به اعتصاب غذای خود پایان دهید

از روز دوشنبه چهارم شهریور ماه 1387 زندانیان سیاسی و مدنی کُرد اعتصاب غذای نامحدودی را در اعتراض به وضعیت وخیم حقوق بشر در زندان‌های ایران آغاز کردند. اعتصاب کنندگان با صدور اطلاعیه‌ای خواهان «در پیش گرفتن رفتاری شرافتمندانه با زندانیان و پایان دادن به رفتارهای غیرانسانی با آنان»، «توقف صدور و اجرای حکم اعدام»، «پایان دادن به تبعیضات ملی مذهبی و جنسیتی و تبعید زندانیان»، «تأکید بر حضور ناظران سازمان‌های حقوق بشری داخلی و بین‌المللی در زندان‌ها»، «اصلاح دستگاه قضایی ایران» شده‌اند.

اعتصاب کنندگان سیاسی و مدنی طیف وسیعی از زندانیان مدنی و سیاسی و عقیدتی، از اعضا و هواداران احزاب کُرد تا فعالان حقوق بشری کردستان، فعالان کمپین یک میلیون امضا، معلمان و دانشجویان را شامل می‌شوند. با آغاز این اعتصاب از سوی برخی زندانیان در سنندج و ارومیه اعتصاب غذا به زندانیان شهرهای دیگری چون تهران، سقز، مريوان و ماكو گسترش یافت. بنا به گزارش کمیته‌ای که برای پیگیری وضعیت زندانیان تشکیل شده و همچنین گزارش‌های خانواده‌های زندانیان، طی 40 روز گذشته برخی از زندانیان سیاسی و مدنی برای همبستگی با دیگر زندانیان به طور دوره‌ای دست به اعتصاب غذا می‌زنند و برخی دیگر همچنان به اعتصاب نامحدود خود ادامه داده‌اند به طوری که سلامت بسیاری از آنان که غالباً بیمار هم هستند با خطر جدی مواجه شده است.

ما امضا کنندگان این بیانیه ضمن اعلام حمایت از خواسته‌های زندانیان و احترام به حرکت اعتراضی آنان که برای جلب توجه افکار عمومی به وضعیت نابسامان زندانیان چه در بعد حقوق شهروندی و چه در بعد حقوق بشری در زندان‌ها به ویژه در مناطق کردنشین صورت گرفته است بر پاسخ دهی مسئولان قضایی و امنیتی به مطالبات زندانیان تأکید داریم. از دیگر سو هرچند اعتصاب غذای زندانیان متوجه کردن افکار عمومی ایران و جهان نسبت به وضعیت ناعادلانه زندانیان عقیدتی است که در معرض احکام گوناگون زندان، تبعید و اعدام قرار دارند اما نمی‌توان نسبت به وضعیت سلامتی زندانیان اعتصاب کرده نیز بی‌تفاوت بود از این روی ما امضا کنندگان این بیانیه ضمن احترام به خواسته‌های زندانیان و اعلام حمایت از آنان، از اعتصاب کنندگان خواهش می‌کنیم که به اعتصاب خود پایان دهند؛ این مهم از آن روست که سلامتی آنان برای ادامه راه و آرمانی که در پیش دارند امری ضروری و حیاتی است.

اسامی امضاء كنندگان:

آتنه مرکزی / آتیه یوسفی / آذرخش صادق زاده / آرا نسيمی / آراس كرمی / آرش آذرپيك / آرش حافظی / آرش خاندل / آرش دكلان / آرش روستایی / آرش صالح / آرش شهرويی / آرش کوهی / آرش نصیری اقبالی / آرمین برازش / آرمین صادقی پور / آرمین قهقائی / آرنوش رحيمی / آريا مكريانی / آزاد حاجی آقايی / آزاد محمدی / آزاد مراديان / آژوان رازيانی / آسو صالح / آسیه امینی / آصف ‌نخعی فروزان / آصف نيسی ‌مينايی / آكو كردستانی / آكو كردنسب / آلاين فروتن / آمنه شيرافکن / آمنه نصررمزی / آوات كرمی / آوين فرجی / آيت سعيدزاده / آيدا سعادت / ابراهيم احمديان / ابراهیم اعجازی / ابراهيم جهانگيری / ابراهیم شیری / ابراهيم كهنه پوشی / ابوالفضل فلاح / ابوالقاسم ایرانی / ابوتراب ابوترابی / ابوذر مشایخی / ابوالفضل عابدینی / ابوالفضل گنجی / اتابک موسوی نسب / احترام شادفر / احسان افشاریان / احسان بجنوردی / احسان رمضانیان / احسان مجیدی / احسان محبوب / احسان محمدی / احمد آدينه وند / احمد اسكندری / احمد اندريانی / احمد پالانی / احمد حسينی / احمد رناسی / احمد زيدآبادی / احمد شيربيگی / احمد ماشوری / احمد مدادی / احمد میرزایی / احمد یزدانی پور / احمدعلی بنی حسن / ادريس حمزه‌ای / ادریس صالحی / ادریس فرج پور / اردشیر زارعی قنواتی / ارژنگ نجاریان / ارسلان صادقی / ارشاد منبری / ارشیا نوری / ارغوان دانشیان / اسحاق راستی / اسعد باقری / اسفندیار بهارمس / اسماعيل شبان / اسماعیل صادقی / اسماعيل محمودی / اسماعيل ناطقی / اشرف پرنیا / اشکان آرشیان / اشکان قیصوندی / اشکان مدنی / اشكان مسيبيان / اصغر کلبادی نژاد / اصغر ايزدی / اکبر عطری / اکبر مشایخی / اكبر منبری / اکرم خیرخواه / اکرم مصباح / افتخار حسینی / افسانه گودرزی / افسانه وفايی / افشین درویش زاده / افشين کشتکاری / افشين كرميان نسب / افشين قادری / اقبال صفری / اقدس چرونده / الما محمدی / الناز انصاری / الناز حشمت ‌آزاد / الناز ناصحی / الهام محمدیان / الهه امانی / الهه کمالی / الهه قلی ‌زاده / الیاس خلج / انام كرمی / انصافعلی هدايت / انور مرادی / امید ایران‌مهر / امير اسحاقی / امیر اقتنایی / امير اميرقلی / امير جواهری لنگرودی / اميد كلانتری / امير جمشيدی / امیر سلیمانی / امیر شیخ / امير عيسی زاده / امير گرشاسبی / امیر قادری / امير ممتاز / امیر یعقوبعلی / امیرحسین سرحدی / امیرحسین علوی / امیرحسین گنج بخش / اميررضا سهامی / امين احمديان / امين دهقان / امین شجاع / امين کيانی ‌نژاد / امین نظری / انور سلطانی / ایران باقری (آزاده) / ايرج عبادی / ايمان ابويی / ایمان صدیقی / ايوب رحمانی /

بابان سقزی / بابک بهرامی / بابک پاکزاد / بابك خداياری / بابک فتح اللهی / بابك قياسی / بابک مهدی زاده / باقر عباسی / بحیرا فلاح / برهم ابراهيمی / بلال مرادويسی / بهار نارنجی / بهاره علوی / بهاره هدایت / بهرام اسماعيل بيگی / بهرام دزکی / بهرام فياضی / بهرام واحدی / بهران عباس زاده / بهروز حسینی / بهروز خوشباف / بهروز علوی / بهروز علی نژاد / بهروز لطفی / بهروز مشایخی / بهروز مهدی زاده / بهزاد خوشحالی / بهزاد مهرانی / بهمن احمدی امویی / بهمن یزدان ‌پرست / بهناز شكاريار / بهناز فرمانبر / بهنام دارایی زاده / بهنام ربیع زاده / بهنام صفری / بهنام کرامی / بهنام قليان / بيتا جليلی / بیژن پیرزاده / بيژن قبادی / بیژن مشاور / بيستون صفری / بيتا ايرانی / بينا داراب زند /

پارسا كرمانجيان / پرتو نوری علا / پردیس رحمانی / پروانه آل بویه / پروانه گلجان پور / پروانه فانی زاده / پرویز شوکت / پروین اردلان / پروين اشرفی / پروین جلایی / پروين ذبيحی / پروين محسنی / پری كريمی نيا / پریسا آئین دار / پریسا کاکایی / پژمان خرسند / پوران فرخزاد / پوریا براتیان / پوریا شریفیان / پويا نعمت ‌الهی / پویان تحویلداری / پیام ابوطالبی / پیام طیب نژاد / پيمان روشن ضمير / پيمان مسكين خدا / پيمان مهدی زاده / پيوند نظری /

تارا نجد احمدی / تحسين رضايی / ترانه راد / ترانه روستا / توحید رزمی / توحید لطیفی / تيمور احمدی / ثريا عزيزپناه / ثریا کیانی / ثريا فلاح / ثریا یوسفی /

جاسم خليلی / جانی ديلان / جاوید جاویدان / جعفر حسين زاده / جعفر خادم / جعفر رسولی / جلال جلالی زاده / جلال حاجی زاده / جلال حجتی / جلال محمدی / جمال اسماعيل پور / جمشید آئین دار / جمشید اکبری / جواد حصاری / جواد لگزيان / جواد شافعی / جواد قاسم آبادی / جهان عصمتی /

چنگيز اقبالی / چنور مهرپرور / چيا عليار /

حامد ایرانشاهی / حامد قلی زاده / حامد محمدباقرپور / حامد منزه / حامد هاشمی / حجت بختیاری / حجت نارنجی / حجت نجارباشی / حجت‌الله فلاحی / حسام منصوری / حسين احمدی / حسن اسدی زيدآبادی / حسن بهگر / حسن حاتمی / حسن دعاگو / حسن شریعتمداری / حسن لاوا / حسن نیکبخت / حسين احمدی / حسين باقرزاده / حسین پوررضا / حسین حایری / حسین خالصی / حسین خدایاری / حسین خسروانی / حسين سالمی / حسین سبحان اللهی / حسین سرحدی زاده / حسین علوی / حسين لاجوردی / حسام منبری / حسين منتظرحقيقی / حسين منيرواقفی / حشمت خسروی / حشمت‌اله طبرزدی / حمداله نامجو / حميد بهرامی / حمید بهنیا / حميد بی آزار / حميد حميدی / حمید فانی / حمید مهاجر / حميدرضا صمدی / حمیدرضا عسکری نژاد / حميدرضا مسيبيان / حمیده نبوی چاشمی / حمیرا ملکپور / حنیف یزدانی‌پور / حنیفه نبوی چاشمی / حورا وكيلی / حوری ملکپور / حیاس حسینی / حيدر ابراهيمی / خالق توانی / خسرو باقری / خسرو چاوشی / خسرو زمانی / خسرو سیف / خليل غزلی / خورشید عابدین / خه‌زال كرمی /

دارا ناطق / دارین داریوش / داريوش آشوری / دانیال علی اکبری / داوود آزادفر / داوود رضوی / داوود شهچراغی / داوود کوشکی / دلير اسكندری

راحله حسینی / راضيه حفيظی / رامين اسكويان / رامین فقیه‌ سلیمانی / رزا حسامی / رسول خلفی / رسول قدیریان / رشيد اسماعيلی / رشيد مصطفی سلطانی / رضا جعفریان / رضا خندان / رضا رضایی / رضا سیاوشی / رضا عرب / رضا رحيم پور / رضا گوهرزاد / رضا فرصتی / رضا قاضی نوری / رضا مهدی زاده / رضوان مقدم / رضی جعفرزاده / رفعت لنگرودی / رفيق فواد ياراحمدی / روح اله زالی مقدم / روح اله سوری / روح اله مدرسی / روشنك غياثيان / روفيا رمضانعلی / روناك شوانی / روناك كريمی / رويا درشتی / رویا صحرایی / رويا طلوعی / ریحانه حقیقی /

زاگرس عبدلی / زاگرس منبری / زانيار احمدی / زينب پيغمبرزاده / زهرا سرحدی زاده / زهرا قادرپناه / زهرا موسوی / زهره اسدپور / زهره کریم نیا / زهره ناظمی / زینب داوری / زینب صارمی / زینب ولیان / ژيان مهرابی / ژیلا بشیری / ژیلا بنی یعقوب / ژيلا حسن پور / ژيلا گل عنبر / ژينا مدرس گرجی / ژینوس سبحانی سابيا سليمی / ساچلی افلاکی / سادی جوانميری / سادی كرمی / سارا رحیمی / سارا سرابی / سارا كماسی / سبحان حیدری / ساسان احمدی / ساسان زارعی / ساسان منیری / ساسان میزبان / سالار منبری / سامان رسول پور / سامان شاه محمدی / سامان عبدیل‌زاده‌ / سامان گلاب / سامان فیروزی / ساناز شیرانی / سپهر صمیمی / ستار امينی / سپيده هاشمی / سجاد کلبادی نژاد / سجاد قدیرزاده / سجاد ملکی / سجاد نیکنام / سحر ابونصر / سحر رضازاده / سحر سجادی / سحر یزدانی پور / سرگل كريمی / سرور شهبازی / سروه كامكار / سعادت دلفانی / سعيد آبچر / سعيد آقايی / سعید پارسا / سعید حسین نیا / سعید کمیجانی / سعید رضوی / سعید رهنما / سعید ساخ / سعید عبدی / سعید فلاح زاده / سعید فیض‌الله زاده / سعید قاسمی نژاد / سعيد نعيمی / سعید نیکویی / سعید یعقوب نژاد / سعیده اسدی پور / سعيده شهبازی / سعيده محمدی / سعیده نادری / سعیده یوسفی / سلمان سید آنلو / سليم صفری / سمانه خادمی / سمیرا دشتی ‌پور / سميرا صدری / سمیه رشیدی / سميه فريد / سوران حسينی / سوران مرادی / سوسن شعبانی / سهراب حسنی / سهراب كريمی / سهیل سجودی / سهيل صديق / سهیل محمدی / سهیلا ستاری / سیامک امینی / سيامك طاهری / سيامك فريد / سیامک قلی زاده / سیامک مروتی / سیامک نادعلی / سیاوش حاتم / سیاوش خدایی / سیاوش سعادتیان / سیاوش فارسی / سیاوش محمدی / سیدحسن حسنی / سيدحشمت شاه ابراهيمی / سیدحمید حسینی ‌نیا / سیدضیاالدین نبوی / سیدعلی صالحی / سیدکوهزاد اسماعیلی / سیدفواد شاقاسمی / سیدمحمد سیدرئیسی / سيروان منبری / سيروس ملكوتی / سیف اله اکبری / سیمین بهبهانی / سیمین مرعشی / سیمین وخشپور / شاپور سليمی / شایا شهوق / شادمان منبری / شادوست كريمی / شاهد علوی / شاهو كريمی / شاهو نادری / شاهين زينعلی / شاهين سپنتا / شايا شهوق / شبنم مددزاده / شبنم مهرابی / شریف براتی / شکوه میرزادگی / شعله ابراهیمی / شعله ایرانی / شفق رحمانی / شلير مامندی / شمال منبری / شمال ميرزا / شمزين جهانی اصل / شمسه مراديان / شورش منبری / شهاب علیشاه / شهاب مهرابی / شهاب الدين شيخی / شهرام صادقی / شهرزاد آل‌داوود / شهرزاد باقری / شهرزاد ملکپور / شهلا انتصاری / شهلا بهاردوست / شهلا کریم الدینی / شهلا فروزانفر / شهناز دارابیان / شهناز غلامی / شهناز كردستانی / شهين كريمی / شهين محمدی / شیدا نیک ‌انجام / شيرزاد بايزيدی / شيركو جهانی اصل / شيركو كريمی / شيرين اردلان / شيرين اسپندارمذ / شیرین عبادی / شیرین مومنی / شيما منبری / شیوا مسعودی / شيوا منبری /

صابر شيخلو / صابر مرادی / صادق فقیرزاده / صالح پالانی جاف / صالح دادپور / صالحه سرخدوست / صدیق اردکانی / صدیقه دبستانی / صدیقه مصائبی / صیاد زراعت پیما /

طاهر رمضانی / طاهره خرمی / طوبی خدامرادی / طوطی خسروی / طیبه اخوان اقدم / طيبه اسدی / ظفر كرمی / عادل پرتویی / عادل قادری / عارف عزيزی / عاطفه احمدی / عالمتاج شمیرانی / عاليه مطلب ‌زاده / عباس پشمی / عباس حق ‌پرست / عباس عاقلی / عباس قاسميان / عبداله آقایی / عبداله سبحانی / عبداله عرفان طلب / عبداله مومنی / عثمان محمودی / عثمان نوری / عدنان براتی / عزيز مهرابی / عسل پیرزاده / عطا علیزاده / عطا منبری / عطا ناصرسقزی / عطیه وحیدمنش / عفت ماهباز / عفت محبوب / عفت محمدپور / علی آمره / علی آموزگار / علی اجاقی / علی احمدی / علی اسلام ‌پور / علی اكبری / علی افشاری / علی امینی / علی ايلامی / علی باقری / علی پورنقوی / علی تقی پور / علی جمالی / علی حقانی / علی داوودی / علی رسولی / علی رضایی / علی زارع / علی زمانی / علی سياسی راد / علی شجاعی / علی صابری / علی صمدی / علی طایفی / علی عبدی / علی عبدیل ‌زاده‌ / علی عسکری / علی كربلايی / علی کريمی / علی کلارستقی / علی كلايی / علی فایض پور / علی فیضی پور / علی قلی زاده / علی مختاری / علی معظمی / علی مغازه‌ای / علی مقيمی / علی مليحی / علی مهرابی / علی نیکونسبتی / علی وفقی / علی هاشمی / علی هنری / علی‌اکبر موسوی خوئينی / علی‌اشرف درویشیان / علی‌دوست كريمی / علی‌رضا افشاری / علی‌رضا جباری / علی‌رضا خادمی / علی‌رضا خانبخش / علی‌رضا زرگر / علی‌رضا عزیزی / علی‌رضا قرا‌باغی / علی‌رضا كرمانی / عماد آقايی / عماد بهاور / عمار صالحی / عمید مشرف زاده / عنایت همایی راد / غفور محمدی / غلام حبیبی /

كاروان مهرابی / کاظم طاهری / کاظم فرج اللهی / كاكه ‌عزيز كريمی / كاوه آهنگری / كاوه ايران دوست / كاوه خسروی / كاوه رضايی شيراز / كاوه شهبازی / كاوه قاسمی كرمانشاهی / كاوه مظفری / کاوه موسوی / کاظم رضایی / كاظم علمداری / کامران فرجی / كاميل ماراسانا / كبری كريمی / كتايون محمودی / كريم كريمی / كريم مرسنه / كريم مهرابی / كژال عباسی / كلارا مراديان / كمال عزتی / کوروش جنتی / كوروش گلنام / کیانا هاشمی / كيانوش سنجری / کیوان رفیعی / كيوان صميمی /

گلاله بهرامی / گلاويژ حسينی / گل‌بانو مرادی / گلمراد مرادی / گلناز كريمی / گلناز ملك / گوهر شميرانی / گیتا آذری / گیتی پورفاضل / گیتی خیرخواه / گيتی عدالتی /

فائزه امانی‌فرد / فاتح آرش / فاطمه خانی / فاطمه سرحدی زاده / فاطمه سلطان زاده / فاطمه شهبازی / فايق مرادپور / فتحيه زركش يزدی / فخرالدین آرمن / فخرالدين حيدريان / فخری شادفر / فخری نامی / فرانک سیدانلو / فرانک گلستانه / فرج اله شریفی / فرح خلیلی نژاد / فرح طاهری / فرحناز مهرابی / فرخ مهرابی / فرخ نگهدار / فرخنده بختیاری ‌زاده / فرخنده جبارزادگان / فردين الماسی / فرزاد فرحبخش / فرزانه آقایی پور / فرزانه طاهری / فرزانه محجوب / فرزين كرباسی / فرشین کاظمی نیا / فرود سیاوش پور / فروغ میرزایی / فرهاد بزرافکن / فرهاد حيدری / فرهاد حيدری گوران / فرهاد فرهادی / فرهاد محسنی / فرهاد محمدی / فرناز كمالی / فریبا اختری / فریبا جعفری / فریبا داوودی مهاجر / فریبا شویدی / فريبا محمدی / فريبا مرادی / فریبرز حقانی / فریبرز رییس دانا / فريبرز كرمانشاهی / فرید پارسا / فرید زندی / فرید مدرسی / فريد مصلحيان / فريدون كرمی / فريدون ميراحمدی / فریده رستمی / فریده قلی ‌زاده / فهیمه رضایی / فهیمه شجاع / فیروزه مهاجر /

قاسم قشلاقی / قانع شيرخانی / قدسی سرمست / قمرناز رضايی / قمری احمدی / قنبر خسروی /

لادن امینی / لعیا گلمرادی / لیلا ارشد / لیلا صحت / ليلا مهرابی / ليلی حسن پور / لیلی فرهادپور /

مازیار معصومی / ماندانا چترچی / مانی زرشکی / مانيا يادگاری / مجتبی باستانی / مجتبی بیات / مجتبی حسین‌‌خانی / مجتبی حقانی / مجتبی درخشان / مجتبی رزمی / مجتبی سادات / مجتبی نجفی / مجتبی هادی / مجید پاشایی / مجيد تولايی / مجید خمسه / مجيد دارابيگی / مجید فیروزیان / مجید مددی / مجید ملکی / محبوبه کرمی / محترم حبیبی / محدالدين امينی / محسن ابراهیمی / محسن اسداللهی / محسن برزگر / محسن خسروی / محسن رنجبر / محسن سلگی / محسن شهریاری / محسن عامری / محسن صادقی راد / محسن نجاد / محسن نوربخش / محسن موسوی / محسن ياوری / محمد آشور / محمد اسفندياری / محمد افراشته / محمد امینی / محمد ايزدی / محمد برزنجه / محمد بهزادی / محمد تقدیری / محمد حاجی / محمد حجتی / محمد خادميان / محمد دادفر / محمد داروی / محمد دهقان / محمد ذکايی / محمد رخشان / محمد رضوانیان / محمد زوار / محمد سیف زاده / محمد صدیقی / محمد صیادی / محمد صادقی / محمد غلامی / محمد کاظمی / محمد کريمی / محمد کوراوند / محمد فدایی / محمد قائم مقامی / محمد محمودجانلو / محمد مختاری / محمد ملکی / محمد ملوان / محمد منصوری ‌بروجنی / محمد موسوی / محمد ميلانی / محمد نواب / محمد هاشمی / محمد هنرپرور / محمد يعقوبی / محمدامين افتخار / محمدامین رضوان فر / محمدامین شاکری / محمدتقی اکبرزاده / محمدتوفيق اسدی / محمدجواد شيروانی / محمدرسول كريمی / محمدرضا اسكندری / محمدرضا خسروی / محمدرضا عربی / محمدرضا وفایی / محمدصادق اسفندیاری / محمدصادق الحسینی / محمدعلی توفیقی / محمدعلی دادخواه / محمدعلی سيدنژاد / محمدعلی عمویی / محمدعلی نظری / محمد‌مهدی احمدی / محمدمهدی میکاییلی / محمود سعيدزاده / محمود شيرين آبادی / محمود عبادی / محمود مختاری / مراد عبدیل ‌زاده‌ / مراد مرادی / مرتضی بحرکاظمی / مرتضی حسین زاده / مرتضی رضایی / مرتضی صادقی / مرتضی نوفرستی / مرسده کشاورز / مرضیه آریانفر / مرضیه حقانی / مرضيه شكيبا / مریم اسدی / مریم افشار / مریم بهادران / مریم حبیبی / مريم خدارحمی / مريم خسروشاهی / مریم رضایی / مریم زندی / مریم سالخورده / مریم عزیمی / مريم عليزاده / مریم مالک / مریم محبوب / مژده حبیبی / مژگان ثروتی / مژگان صادقی / مسعود بُربُر / مسعود بهنود / مسعود حسینی / مسعود حقيقت فر / مسعود خیراتی / مسعود داوران / مسعود رجایی / مسعود رضازاده / مسعود عسگرپور / مسعود غفاری ‌نيا / مسعود كرمی / مسعود قربانی ‌نژاد / مسعود مشایخ / مسعود نظری‌ فرد / مسلم محمودی / مصطفی ابراهیمی / مصطفی استادزاده / مصطفی تنها / مصطفی خسروی / مصطفی روستا / مصطفی زاهدی / مصطفی محمودجانلو / مصطفی ملا / مصطفی وفایی ‌اقدم / مصلح فتاح پور / مطهره پارسی / مظفر اسماعيلی / معصومه رحيمی / معصومه فضلعلی / مقدم حيدری زاده / مقصود رنجبر / مقصود کرمی / منصور بيات‌زاده / منصور تيفوری / منصور حيات غيبی / منصور دریاباری / منصور صدقی / منصور مهرابی / منصوره بهکیش / منصوره مسعودی / منوچهر سالكی / منيره برادران / منیژه ترکزاده / منیژه گازرانی / موسی دانشفر / موسی ساکت / موسی فيضی / مولود عبدیل ‌زاده‌ / مولود وکیلی نژاد / موید صادقیان / مهدی ابراهیمی / مهدی احمدی / مهدی اسدی / مهدی افشارنيك / مهدی امیریان / مهدی تركمان / مهدی پولادی / مهران جام برسنگ / مهین جعفری / مهدی امينی زاده / مهدی جمالوند / مهدی چاوشیان / مهدی حسين نژاد / مهدی حقانی / مهدی حميدی / مهدی حيدری / مهدی رضايی / مهدی سالار / مهدی سعیدی‌ پور / مهدی سلیمان زاده / مهدی شفيعی / مهدی عادل / مهدی عباس ‌زاده / مهدی عربشاهی / مهدیه گلرو / مهدی فخرزاده / مهدی وفایی / مهدی هرویان / مهدی محمديان / مهدی مسافر / مهران براتی / مهران عباس ‌زاده / مهران مقامی / مهرداد بزرگ / مهرداد درويش پور / مهرداد مشایخی / مهراوه خوارزمی / مهرنوش اعتمادی / مهشيد راستی / مهناز پراکند / مهین صارمی / مهين علی ‌بابايی / میترا رضایی / میثم عروجی / میثم گلستانی / ميرمحمود يگانلی / میلاد اسدی / میلاد حسینی / میلاد ملازمی / مينا رفعتی / مینا جعفری / مینا سری / مينو كيامان / مینو مرتاضی لنگرودی /

نادر اسداللهی / نادر منبری / نادیا صدیقی / نارين محمدی / نازپری خسروی / نازلی فرزانجو / نازنین اسدی / نازنين افشين جم / نازنين جواهری شلمانی / نازنين خوش نويسان / نازنین فرزانجو / نازی اسکویی / نازی خضری / ناصر اشجاری / ناصر زرافشان / ناصر شیرمحمدی / ناصر طاهری / ناصر منبری / ناصر نصرالهی / ناصر نيچالانی / ناصح فریدی / ناهید افراسیابی / ناهید جعفری / ناهيد حسينی / ناهيد محمدی / ناهید میرحاج / نجات بهرامی / نجف رحیمی / نجما رحمانی / نجمه طالب ‌نیا / نجمه قاسمی / نجيبه محمود / ندا جلیلیان / ندا رستم پور / ندا شبان / ندا عزیزی / نرگس طیبات / نرگس كرمانشاهی / نرگس محمدی / نرمين زمانی / نريمان ملكی / نزهت حافظی / نسترن بهادری / نسرین ستوده / نسرین طاعتیان / نسرین فرهومند / نسرين محمدی گوران / نسرین مزرعه / نسيم تنها / نسيم خسروی مقدم / نسيم سرابندی / نسیم کرمی / نشمیل احمدپور / نعمت مهرابی / نعمت سروری / نعمت محمدی / نفیسه آزاد / نوشين احمدی خراسانی / نوشین کشاورز / نوید لطیفی / نوید نوری فر / نويد محبی / نيره توحيدی / نیکزاد زنگنه / نيلوفر بيضايی / نيلوفر گلكار / نیلوفر مهدیان / نیما قوامی / وجیهه امیدیان / وحید آقایی / وحيد اسمعيلی / وحید باقری / وحيد بهرامی / وحيد رنجبر / وحید صالحی / وحید شاهسون / وحيد کريمی / وحید هاشمی / وريا محمدی / وطن كريمی / وهاب دوستی دوكشكانی / ویدا خسروی / ویدا دهقانیان / ويدا فرهودی / ویکتوریا آزاد /

هادی اسماعیل زاده / هادی الملی / هادی دلالت / هادی دلبهاری / هادی کهال زاده / هادی منبری / هاشم عابدزاده / هایده تابش / هایده مغیثی / هژار آذری / هژیر پلاسچی / هستی خضروی / هما خداوردی / هما زرافشان / هما عسگری / همایون مکتبی / هوشنگ بيات / هوشنگ حقانی / هوشنگ ناصری / هومن ساديا / هيرش احمدی / هيمن محمودی / هيوا ساعد / هیوا عبدیل‌زاده‌ / هيوا گلمحمدی /

یادگار صالح / یاسر آزاده / یاسر رحمانی / یاسر معصومی / یاسمین فرزانجو / ياور غلامی / يزدان جليليان / یزدان گردان / يزدان ميرزايی / یوحنا نجدی / یوسف پژوم / یوسف صفی خانی / یوسف کبیری

برگرفته از : تغییر برای برابری

Tuesday, September 30, 2008

Human Rights International Prize 2008 to NASRIN SOTOUDEH, Iran

Women and Children’s Rights Defender and Lawyer Nasrin Sotoudeh Recieves HR Prize




Human Rights International:: We are pleased to communicate that the "Human Rights International Committee“ has decided to award the "Human Rights International Prize 2008“ to NASRIN SOTOUDEH, Iran.
The nomination to the first Human Rights International Prize was submitted by Nobel Peace Prize Winner 2003 Mrs. Shirin Ebadi, because of Nasrin Sotoudehs work defending the human rights.
The Prize Ceremony will be held on December 2008 in Meran-Merano, Italy, to honour the Human Rights Declaration, adopted and proclaimed by the United Nations General Assembly on December 10, 1948.
More information:
www.womeninmuseum.org
Human Rights International, Italy
Dr. Adolf Pfitscher For the Human Rights International Commitee Via Dr. Streiter 4 39100 Bolzano Italy

Saturday, September 27, 2008

All day I think about it

All day I think about it, then at night I say it.

Where did I come from
and what am I supposed to be doing?
I have no idea.

My soul is from elsewhere, I'm sure of that,
and I intend to end up there.

This drunkenness began in some other tavern.
When I get back around to that place
I'll be completely sober. Meanwhile,

I'm like a bird from another continent, sitting in this aviary.
The day is coming when I fly off,

but who is it now in my ear, who hears my voice?
Who says words with my mouth?

Who looks out with my eyes? What is the soul?
I cannot stop asking.

Molavi (Rumi)

Thursday, September 25, 2008

بیانیه کانون مدافعان حقوق بشر در خصوص محدود کردن آزادی های مردم

کانون مدافعان حقوق بشر در خصوص دستگیری ها و نقض حقوق بشر ومحدود کردن آزادی­ ها بیانیه­ ای به شرح زیر صادر نموده است:

هموطنان عزیز

موج رو به فزونی دستگیریهای اخیر که مقارن با بازگشایی مدارس و دانشگاهها اتفاق افتاده موجب نگرانی شدید فعالین حقوق بشر شده است. آماردستگیریها و نقض حقوق بشر ومحدود کردن آزادیهای مردم بویژه در مورد اقلیت های مذهبی ، قومی و عقیدتی در دولت نهم افزایش چشم گیر و قابل توجهی داشته است . این دستگیریها که ظاهراً برای ایجاد رعب و وحشت در میان هموطنان ترک، کرد، لر، بلوچ وعرب و طبقات مختلف مردم از جمله کارگران، دانشجویان و معلمان و … انجام می پذیرد نقض فاحش حقوق بشر و تضییع حقوق بنیادین ملت ایران ارزیابی می شود.

اکنون که سرزمین عزیزمان ایران بیش ازهمیشه هدف مطامع بیگانگان قرا گرفته و موج گرانی و تورم سرسام آور مردم را به ستوه آورده و آمار رو به تزاید فقر و فحشاء و اعتیاد ، خانواده های بسیاری را در معرض تباهی قرار داده ، باید با اندیشه و تفکری عمیق موجبات وحدت و تفاهم هرچه بیشتر آحاد ملت را فراهم نمود و ریشه بغض و عناد و کینه و دشمنی را میان مردم خشکاند.

متأسفانه عملکرد بعضی از نهادهای قدرت، موجب از هم گسیختگی وحدت ملی شده و نهایتاً امنیت ملی ایران را به مخاطره می اندازد و عجیب آنکه تعدادی از مسئولین نه تنها به واقعیتها توجه نداشته بلکه با عملکردی غیر مسئولانه و خارج از چارچوب قانون مملکت را به سراشیبی سقوط رهنمون میگردند .

کانون مدافعان حقوق بشر دستگیریهای اخیر، از اقوام مختلف از جمله هموطنان آذربایجانی را محکوم نموده و از مسئولین امر ، بخصوص قوه قضائیه، مصراً میخواهد نسبت به آزادی دستگیر شدگان اقدام عاجل معمول دارند و موجبات وحدت و یکپارچگی ملی را فراهم سازند.

کانون مدافعان حقوق بشر

سوم مهرماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت

Sunday, September 14, 2008

روزی که امیرکبیر گریست

سال 1264 قمرى، نخستین برنامه‌ى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان مى‌شود.

هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باخته‌اند، امیر بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانى مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند یا از شهر بیرون مى‌رفتند.

روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همه‌ى شهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبیده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مى‌شود. امیر فریاد کشید: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده‌اى باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.

چند دقیقه دیگر، بقالى را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گریستن کرد...
در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مرده‌اند. میرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هاى‌هاى مى‌گرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، براى دو بچه‌ى شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست.
امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم.
میرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده‌اند.
امیر با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانى مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ایرانى‌ها اولاد حقیقى من هستند و من از این مى‌گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند.

روحش شاد باد

Thursday, September 4, 2008

از مهر تا مسیح


آیین مهرپرستی یا میتراییسم یکی از دین های ایران باستان است که هزاران سال پیش در میان آریایی ها رواج داشته است، این دین پس از ظهور آیین زرتشت با آن ترکیب شد و در هیاتی نو به حیات خود ادامه داد.

چگونگی زایش این دین و اعتقادات پیروان آن بنا به دلالیلی که عنوان می شود، در هاله ای از ابهام فرو رفته است و نظریه های متفاوتی در این باره ارایه شده است. مطابق یکی از این آرا که موافق آیین زرتشت است، ایزد میترا از بانوی باکره ای به نام آناهیتا زاده شده است. مطابق این نظر هنگامی که آناهیتا در دریاچه ی هامون مشغول شست و شوی خود بود از نطفه ی زرتشت پیامبر که در این دریاچه ریخته شده و به وسیله فرشتگان محافظت می شد باردار می شود و پس از مدتی میترا به دنیا می آید.

کیش مهر در اثر جنگهایی که بین ایرانیان و رومیان (یا یونانیان) در می گرفت به مرور زمان به اروپا راه یافت و پس از مدتی با آیین های باستانی آن سرزمین مخلوط شد و چهره ای دیگر گرفت، این دین پس از مدتی از آن چنان قدرتی برخوردار شد که جای همه ی خدایان رومی را گرفت، به طوری که در زمان امپراتوری دیوکلسین، به عنوان دین رسمی این کشور شناخته شد، اما پس از مدتی با قدرت گرفتن آیین مسیحیت، آیین مهرپرستی اندک اندک عقب نشینی کرد: مسیحیان، مهرپرستان را هرجا که می یافتند، می کشتند و مهرابه های آنها را به آتش می کشیدند ویا با انداختن اجساد مردگان به درون مهرابه ها (که مهرپرستان آنها را نجس می دانستند) موبدان (مهربانان) را از درون مهرابه ها بیرون می راندند.

یولیانوس، آخرین امپراتوری بود که به یاری این دین شتافت. او با وجود اینکه در خانواده ای مسیحی بزرگ شده بود، در نوجوانی بر اثر مکاشفه ای که برایش روی داد، مانند نیاکان خود به آیین مهرپرستی گروید و در سال 361 میلادی این دین را به عنوان دین رسمی کشورش اعلام کرد، با روی کار آمدن یولیانوس آیین میترایی رونق دوباره گرفت. اما عمر یولیانوس کوتاه بود و پس از مرگش مسیحیان دوباره قدرت گرفتند و به کشتار میتراییان پرداختند و این بار برای همیشه این دین را از صحنه ی رقابت بیرون راندند.

هرچند مسیحیان به ظاهر توانستند بر مهرپرستان چیره شوند و آیین آنها را نابود کنند ولی شکل و هیات اصلی میتراییسم همچنان باقی ماند و در قالب دین مسیحیت دوباره به حیات خود ادامه داد. از سنت ها و نشانه های آیین میتراییسم که در دین مسیحیت نفوذ کرده و برخی از آنها تا به امروز مانده است و در حقیقت میراث میتراییسم در مسیحیت به شمار می آید، می توان به این موارد اشاره کرد:

1- نماد ماهی یکی از نشانه های میترایی است که در سده های نخستین مسیحیت به عنوان نشانه عیسویان شناخته شد.

2- غسل تعمید که در میان مسیحیان رایج است، در حقیقت ریشه میترایی دارد که مطابق آن مهرپرستان، نوباوگان و نوآموزان دینی را با عسل غُسل می دادند و وارد دین مهر می کردند.

3- شکل ساخت کلیساها و همانندی شگفت آن با خُرابه ها و مهرابه های میترایی.

4- شمایل سازی مریم باکره و فرزندش مسیح و تشابه آن با شمایل آناهیتا باکره و فرزندش میترا.

5- میترا هنگام تولد مورد ستایش شبانان قرار می گیرد و حضرت مسیح نیز هنگام تولد مورد ستایش شبانان قرار گرفت.

6- جایگزینی روز تولد عیسی مسیح با روز تولد میترا در آغاز زمستان.

7- نواختن زنگ و ناقوس در مهرابه های میترایی که در کلیساها نیز رواج پیدا کرد.

8- همسرایی گروهی موسیقی در مراسم عبادی میتراییان که در کلیساها نیز رایج شد.

9- دوازده صورت برج فلکی که از یاران میترا بودند تبدیل به دوازده حواری عیسا مسیح شدند.

10- میترا میانجی بین خدا و بشر است و در آیین مسیحیت، عیسا به عنوان میانجی شناخته می شود.

11- نشانه ی چلیپا که نماد و نشانه ی میتراییان است در آیین مسیح به صورت صلیب به کار برده می شود.

12- در آیین میترا به موبد، پدر گفته می شود و به موبد موبدان پدر پدران گفته می شود که این دو عنوان در کلیسا نیز به کار برده می شود.

13- در آیین میتراییسم میترا پس از خوردن شام آخر با هوادارانش، به سوی آسمان عروج می کند و در کیش مسیحیت نیز حضرت عیسا پس از خوردن شام آخر با پیروانش (پس از مصلوب شدن) به آسمان عروج می کند.

14- مهرپرستان لباس ارغوانی رنگ می پوشیده اند و امروزه پاپ نیز همین لباس را می پوشد.

نوشته: علی ربیع زاده
برگرفته از: گاهنامه چیستا

Monday, September 1, 2008

ائتلاف زنان نتیجه داد

کانون زنان ایرانی - 11 شهریور 1387
تغییربرای برابری: دیروز 10 شهریور حدود 50 نفر از فعالان حوزه زنان به مجلس رفتند تا در دیدارهای حضوری اعتراض خود را به تصویب لایحه حمایت از خانواده اعلام کنند.

با اعلام قرارگرفتن لایحه حمایت از خانواده در دستور کار مجلس و قوت گرفتن شایعاتی مبنی بر تصویب این لایحه در شور اول مذاکرات مجلس شورای اسلامی که در برخی رسانه ها اعلام شده بود ظهر روز گذشته حدود 50 نفر از زنان سرشناس و فعال در حوزه های مدنی، سیاسی، اجتماعی ، از جمله وکلای دادگستری و روزنامه نگاران با حضور در سالن ملاقات با نمایندگان مجلس شورای اسلامی و دفاتر بسیاری از نمایندگان مجلس اعتراض خود را به تصویب چنین لایحه ای اعلام کرده و دیدگاه ها و نقدهای خود را به صورت حضوری به اطلاع نمایندگان مجلس رساندند. این دیدار ها که به صورت فردی و جمعی با نمایندگان مجلس صورت گرفت همزمان بود با خروج این لایحه از دستور کار مجلس و در همین ارتباط لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی اعلام کرد با توجه به این که جمعی از شهروندان به ویژه زنان و نیز برخی علما نسبت به مواردی در این لایحه ابراز نگرانی کرده و نقدهایی را مطرح کرده اند این لایحه با استفاده از اختیارات هیأت رئیسه مجلس به کمیسیون حقوقی و قضائی بازگردانده شده است تا مفاد آن را با رویکرد کارشناسانه مورد بررسی قرار دهند.

در یکی از دیدارهای انجام شده با نمایندگان مجلس، شیرین عبادی، رخشان بنی اعتماد،سیمین بهبهانی به همراه تعدادی دیگر از فعالان زن با فرهاد تجری، نایب رئیس كمیسیون حقوقی مجلس گفتگو کردند.

شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل ضمن ارائه نامه اعتراضی خود به نایب رییس کمیسیون حقوقی مجلس گفت: "این لایحه چنان با مهارت تنظیم شده است که توانسته است اعتراض طیف های گوناگون فعالان زن تا گرو ههای مذهبی و سنتی را در پی داشته باشد." او با اشاره به لزوم کار کارشناسی جامع در مورد لایحه حمایت از خانواده خواستار بازگرداندن آن به کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس و یا هیأت دولت شد و گفت: "از دید زنان مختلف اجتماع و بسیاری از مردانی که به عدالت انسانی باور دارند این لایحه دارای اشکالات عمده ای است که دو مورد از آن عمده تر است. درخواست داریم كه این لایحه قبل از طرح در صحن علنی مجلس برای شور اول، برای انجام كارشناسی های مجدد به كمیسیون قضائی و حقوقی مجلس و یا به هیات دولت بازگردانده شود تا پس از تغییرات عمده و اساسی در مجلس مطرح شود. نمایندگان ما در مجلس جمع نشده اند كه با مردم لج كنند و باید به خواسته های منطقی و برحق مردم اهمیت بدهند". عبادی ادامه داد: " موسسه كیفرشناسی دانشگاه تهران، مطالعاتی در مورد افزایش شوهركشی در جامعه انجام داده است. آیا مجلس نمی خواهد از این مطالعات در قانون گذاری استفاده كند ؟ آیا قرار نیست ریشه های بروز جرم در جامعه از بین برود؟ مسلم است وقتی روند طلاق برای زنان طولانی و حتی غیرممكن است، افراد برای رهایی از وضعیت موجود مرتكب خطا و جرم می شوند. چرا در حالی كه طبق شرع، طلاق خلع احتیاج به زضایت شوهر ندارد، اما در ایران این امر مكول به اجازه شوهر شده است؟ مشكل ما نه فقط این لایحه بلكه قوانینی است كه باعث افزایش جرم می شوند. درخواست مان هم این است كه نمایندگان جامع نگری داشته باشند و از تجریبت و نظرات حقوق دانان، روان شناسان و جامعه شناسان در تنظیم لوایح استفاده كنند."

سیمین بهبهانی، شاعر و نویسند نیز در دیدار با تجری گفت: هر چند به نمایندگان مجلس هشتم رای نداده ام اما دلیل حضور امروزم دراین جمع این است که با لایحه ای مواجه شده ایم که برای ما زنان تحصیلکرده که موهایمان در این مملکت سفید شده است بسیار ناخوشایند است و دیگر این که می خواستم نحوه برخورد شما با موکلانتان را بببینم تا بدانم آیا می توان به این مجلس امید داشت؟"

رخشان بنی اعتماد، کارگردان، نیز با طرح اعتراض خود به این لایحه به دبیر کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس گفت: "آنچه ما را دچار مشكلات، سوءتفاهم و بحران می كند نگاه سیاسی به مشكلات اجتماعی است. در طول این سالها در دل مشكلات مردمی بودم كه در ناكجاآبادها زندگی می كنند. اما تا از مشكلاتی صحبت می كردیم كه با پیشگیری می شد جلوی رسیدن آن به مرز بحران را گرفت، می گفتند حرفی نزنید. ما ادعا داریم كه نهاد خانواده، بالاترین جایگاه را در كشور دارد ولی واقعیت این است كه خانواده های ایرانی دارند زیر فشار له می شوند و شانه های نحیف پدران و مادران است كه باید فرزندان خانواده را از بی هویتی خارج كند. این لایحه می تواند در این شرایط، این نهاد ضعیف و رنجور را به تباهی بكشاند. پس وقتی در مجلس از این لایحه صحبت می كنید به عنوان یك پدر به ابن لایحه نگاه كنید." تجری دبیر کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس در پاسخ به انتقادات مطرح شده گفت: "مواردی كه باعث اعتراض شما شده است در لایحه تقدیمی قوه قضائیه وجود نداشته است چون رویكرد قوه قضائی حركت به سمتی است كه مورد انتظار شهروندان و جامعه بین المللی است. این موارد توسط دولت به لایحه اضافه شده است هرچند در مصاحبه ای اعلام كرده اند كه قصد دولت، محدود كردن ازدواج مجدد و تعدد زوجات بوده است اما آن چه برداشت می شود متاسفانه خلاف این است."

وی با اشاره به این که خود و برخی دیگر از نمایندگان نیز مخالف ماده 23 در این لایحه هستند ادامه داد: "نمی توان ارزش لایحه ای را فقط به دلیل چند بند زیر سوال برد. به همین دلیل حتی اگر كلیات این لایحه در مجلس تصویب شود، این ماده و دیگر موادی كه معادلات حقوقی و اجتماعی جامعه را به هم می زنند، اصلاح می شود. كمیسیون های فرعی رسیدگی به لایحه هم مشخص شده است و قرار است كلیه مسائل اجتماعی و اقتصادی این لایحه مورد بررسی قرار گیرد و با تلفیق نظرات كارشناسی آنها، لایحه ای بروز تنظیم شود."

تجری افزود: " نمایندگان قصد ندارند بر خلاف جهت جامعه شنا کنند و کشور در وضعیت فعلی نیازمندی های دیگری دارد و ضرورتی ندارد که قانونی مدون کنیم که با حقوق زنان بازی کند و جای سوء استفاده را باز کند. در جامعه كنونی ما اكثر علما و بزرگان دینی هم با این مقوله مخالف هستند و كمتر كسی است كه وارد این فاز شده باشد. خودم قبلا قاضی بودم و شاهد بسیاری از موارد خودكشی، خودسوزی و همسركشی بودم و مسلما در تصویب لوایح تمام تلاش من و دیگر اعضای كمیسیون حقوقی این است كه به سمت قانون بروز و كارآمد حركت كنیم."

اما نماینده دیگر مجلس فاطمه آلیا با برخوردی نامناسب با الهه کولایی حاضر به گفتگو با وی نشد و ضمن حمایت تلویحی خود از لایحه حمایت از خانواده با الفاظی تند کولایی را به خط گرفتن از جایی متهم کرد. این در حالی بود که فاطمه آلیا جمع پانزده نفره ای از فعالان زن از جمله مادران صلح را که درخواست ملاقات کرده بودند، به حضور نپذیرفت ولی در نهایت قرار مذاکره با آنان را به صبح امروز موکول کرد.

شهلا فروزانفر یکی از این افراد و از اعضای گروه مادران صلح در این رابطه گفت: ما به دفتر خانم آلیا مراجعه کردیم و به ما گفته شد که هماهنگی از قبل صورت نگرفته است. از ایشان خواستیم وقتی را در اختیار این گروه بگذارند و در نهایت قرار شد فردا ساعت یک ربع به هشت در دفتر ایشان حضور داشته باشیم. فاطمه آجرلو و سایر زنان افتخاری هم به هیچ وجه حاضر نشدند بدون وقت ما را بپذیرند والبته همه دردفترهایشان حضور داشتندبا این وصف ما علت حضورمان را به این نمایندگان اعلام کردیم و نامه های خود را نیز به ایشان تحویل دادیم. فروزانفر افزود دو نفر از افراد مادران صلح همچنین با نمایندگان مشهد دیدار کرده اند و نامه ی خود را به وی داده اند.

نسرین فرهومند از گروه تلاش گران سلامت اشاره کرد که با یک گروه 5 نفره به دیدار 17 نفر از نمایندگان رفته اند و با نمایندگان شمال قرار بود دیدار کنیم اما در اتاق هر نماینده ای که باز بود را زدیم و دلیل حضورمان در مجلس را با آنها در میان گذاشتیم. اعضای شرکت کننده از مادران صلح در این گروه اظهار داشتند که صبح امروز در مجلس حضور خواهند یافت و نامه و مستندات دیگری که در این رابطه موجود است را برای نمایندگان خواهیم برد و به این موضوع اشاره کردند که نمایندگان دیگری هم هستند که با این لایحه مخالف هستند و از ایشان خواسته شده در مراجعه ی آتی خود به دیدار این نمایندگان از جمله نماینده کرج و تعدادی از نمایندگان تهران اشاره کردند.

در دیداری دیگر گروهی از حقوقدانان شامل زهره ارزنی، اشرف گرامی زادگان، گیتی پورفاضل، شهین دخت مولاوردی و مریم کیان ارثی با نصیری، نماینده زنجان و حسینی نماینده خوی گفتگو کردند. زهره ارزنی وکیل دادگستری در این رابطه گفت: "با آقای حسینی نماینده خوی صحبت کردیم و ضمن ارائه نامه ی خود و اشاره به ابهامات بسیار زیاد و اشکالات فراوان این لایحه از وی خواستیم برای مسکوت ماندن لایحه تلاش کند. زهره ارزنی اضافه کرد مسکوت ماندن یک لایحه به این ترتیب است که نمایندگان با توجه به ایرادات لایحه می گویند که این لایحه جوابگو نیست و به مدت زمان مشخصی که اعلام می شود برای بررسی های بیشتر به کمیسیون مربوطه و یا مرکز پژوهش ها ارجاع می شود که اشکالات آن را بررسی کنند. با توجه به این که خارج کردن این لایحه از دستور کار مجلس برای همیشه چندان عملی نیست مسکوت گذاشتن این لایحه می تواند فرصتی باشد که در بررسی های کارشناسی اشکالات عمده ی این لایحه برطرف شود . برای مسکوت گذاشتن یک لایحه نصف بعلاوه یک نفر از نمایندگان باید با ارائه دلایل خود و با تعیین مدت مشخصی درخواست مسکوت گذاشتن لایحه را مطرح کنند. "

گیتی پورفاضل نیز دیدار خود با نصیری نماینده زنجان و عضو فراکسیون اقلیت مجلس را موثر و مثبت قلمداد کرده و گفت ما نقطه نظراتمان را برای ایشان توضیح دادیم و ایشان نیز یادداشت کردند و قرار شد در دیدار دیگری هم نقطه نظرات خود و هم ایراداتی را که به لایحه وارد می دانیم، به صورت مکتوب به ایشان ارائه کنیم . پور فاضل همچنین گفت:" بهتر است با نمایندگان اصولگرا که قرار است در موافقت با لایحه در مجلس صحبت کنند، بیشتر وارد مذاکره شویم. ما قرارگذاشتیم از فردا به دیدار های خود در قالب گروه های دو یا سه نفره با نمایندگان اصولگرای مجلس ادامه دهیم.» نماینده زنجان در این دیداربا ابراز مخالفت با لایحه به این حقوقدانان قول داد تمامی اقداماتی را که در این جهت ممکن است، انجام دهد.

اشرف گرامی زادگان به دیدار خود با نصری نماینده زنجان اشاره کرد و گفت: "به این نماینده پیشنهاد کردیم که مسکوت بگذارند و راه رابرای کار کارشناسی رو ی لایحه باز بگذارند. نمایندگان زن و زنان دولت مانند مرکز امور زنان و خانواده و سایر دولتی هاروی این لایحه هیچ کار کارشناسی انجام نداده اند اما ما به این نماینده اعلام کردیم که کارشناسان حقوقی و فعالان زن آمادگی کامل دارند به صورت داوطلبانه در این کار همراهی کنند. "

هم زمان، فخر السادات محتشمی پور، فریده ماشینی با تعدادی از اعضای هیات رییسه مجلس دیدار کردند. غفوری فرد ، ناطق و طلایی از اعضای هیأت رئیسه ی مجلس نیز در این دیدار اظهار کردند به دلیل تبعاتی که لایحه دارد تلاش می کنیم که این لایحه مورد کارشناسی های بیشتر قرار گیرد.

در همین رابطه فریده ماشینی اظهار داشت: "در مورد جزئیات لایحه با اعضای هیأت رئیسه مجلس صحبت کردیم و آقای طلایی گفتند که من در جریان اشکالات و نیز نقدهای وارد شده به لایحه هستم و تلاش خود را برای توجه دادن سایر نمایندگان به این نقد ها خواهم کرد." ماشینی همچنین به صحبت های غفوری اشاره کرد که گفته بود حضور شما زمانی می تواند موثر باشد که شما کار کارشناسی کرده باشید و ما هم گزارش کارهای کارشناسی را که روی لایحه انجام داده ایم، به ایشان ارائه کردیم. "

احمد ناطق نوری و حسن غفوری فرد با شنیدن انتقادهای آنان از لایحه حمایت از خانواده از تصمیم زنان برای دیدار با نمایندگان مجلس استقبال کردند و پیشنهاد ادامه دیدارها با دیگر نمایندگان مجلس را مطرح کردند.

موسی قربانی از اعضای هیأت رییسه مجلس و عضو کمیسیون قضایی نماینده ی دیگری بود که در دیدار با لاله صدیق، شادی صدر، نسرین افضلی، مریم مجد و دو تن از اعضای هیاتهای مذهبی زنان خبر داد كه با نظر رئیس مجلس و موافقت هیات رئیسه قرار شده لایحه مذكور به كمیسیون قضائی برگردانده شده و فعلا از دستور كار جلسه علنی خارج شود. وی همچنین تاکید کرد که ماده 25 (مالیات بر مهریه) قطعا از دستور کار خارج خواهد شد.

در ادامه ی این دیدارها شهلا شرکت به همراه مریم قنبری و عارفه الیاسی با نمایندگان ماهشهر، لنگرود، رشت، بندرلنگه و مرودشت دیدار کردند. آنها نامه این گروه از وکلا را که حاوی 15 پیشنهاد اصلاحی در مورد لایحه حمایت خانواده بود در دست داشتند و دلایل خود را برای مخالفت با کلیات لایحه اعلام کرده و گفتند مشکل ما تنها ماده 23 لایحه نیست و این لایحه حتا به لحاظ شکلی هم ایراد دارد.

فعالان زنان در دیدار با نمایندگان مجلس نامه های اعتراضی خود را به تعداد زیادی از نمایندگان تحویل داده و در قالب گروه های چند نفره نسبت نگرانی های جدی خود از تبعات تصویب چنین لایحه ای را با نمایندگان در میان گذاشتند. در حالی که بسیاری از نمایندگان مجلس از این دیدارها استقبال کردند تعدادی از نمایندگان طیف اصولگرای مجلس از جمله زنان، حاضر به دیدار با فعالان زن نشده و این ملاقات را موکول به هماهنگی های بیشتر کردند و به همین منظور گروه های دیگری از زنان در حال برنامه ریزی برای ملاقات با نمایندگان اصولگرای مجلس در روزهای آینده هستند. گفتنی است در دیدار دیروز با نمایندگان مجلس ژیلا بنی یعقوب، خدیجه مقدم، آسیه امینی، منصوره شجاعی، مینو مرتاضی، شادی صدر، محبوبه عباسقلی زاده، خانم گوارایی، گوهر شمیرانی از جمله حاضرین در این ملاقات ها بودند.

عکس از کانون زنانی ایرانی

برگرفته از : تغییر برای برابری