Sunday, April 12, 2009

سلیقه و دیکتاتوری

سلیقه یک چیز فردی و منحصر به فرد است.
رای گرفتن درباره چیزهای سلیقه ای که منجر به تحمیل سلیقه میشود یعنی دیکتاتوری و زور و تسلط یکی بر دیگری.

هر کسی یک چیزی را دوست دارد. من صدای آواز گوگوش را دوست دارم. این سلیقه من از نگاه من است. از نگاه شما تفسیر دیگری دارد. برای نمونه آنگونه که من از ترانه های با صدای شجریان لذت میبرم، دیگران با حس و حال دیگری به گونه ای دیگر لذت میبرند که تنها خود آن افراد معنی آن حس را میفهمند.

من هرگز به خودم جرات نمیدهم درباره چنین چیزهایی رای گیری مطرح کنم.

برخی ها در چنین نظرسنجیهاییست که میخواهند خودشان را با محیط تطبیق بدهند و سلیقه شان را عوض کنند.

ریشه سلیقه آدمها از حس درونی است و نباید انسانها با آن، احساس برتری تا کمتری کنند. آدم وقتی سلیقه اش عوض می شود که عقیده اش هم بتواند عوض بشود و روحیه اش تغییر کند.

بگذارید یک مثال بزنم:

آیا آدمهایی که هر چیزی را که مد میشود استفاده میکنند از روی سلیقه و روحیه درونی میروند جلو یا به دیگران نگاه میکنند و به رای اکثریت خودشان را عوض میکنند؟
من هم مد را دوست دارم ولی برخی هستند که همیشه از هر مدی بی چون و چرا پیروی میکنند انگار که پیروی از مد شخصیت میاورد.

اینجا نیز همین قضیه است.

این همه سازنده فرهنگی.
آیا کسی میتواند بگوید یک دوست دار موسیقی سنتی که به آواز شجریان هم علاقه دارد وقتی صدای او را میشنود همانگونه میشنود که یک دوست دار موسیقی پاپ به آواز شجریان هم علاقه دارد و آوازش را میشنود؟
آیا تفسیر این صدا در مغز این دو نفر که در این هنگام روحیه هر یک از یکدیگر متفاوت است، یکسان است؟

آیا حس و حال آدمها یکی است؟

حالا این آدمها بیایند و تحت تاثیر محیط بخواهند سلیقه شان را عوض کنند، آیا فکر میکنید میتوانند حس و حال آنهایی رو پیدا کنند که به خیال خود سلیقه خود را مطابق سلیقه آنها در آورده اند؟

Saturday, April 11, 2009

نامه بهروز جاوید تهرانی از زندان گوهر دشت و استمداد از ملت ايران


بهروز جاوید تهرانی كه در زندان گوهردشت كرج زندانی است، در نامه‌ای از ملت ایران استمداد طلبید.

نامه‌ی این زندانی سیاسی را « فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران» منتشر كرده و در زیر آن متذكر شده‌اند كه « بهروز جاوید تهرانی تنها زندانی بازمانده از قیام دانشجوئی ۱۸ تیر در سال ۱۳۷۸ در زندان است».


متن نامه‌ی وی چنین است:

به‌نام سعادت ملت ایران

امروز من از دست […] زندان مخوف رجایی شهر کرج، به مردم ایران پناه می‌برم.
مردم عزیز، [مسوولان زندان] این‌جا دیگر تمام مرزهای انسانی را زیر پا گذاشته‌اند.
دیگر هیچ راهی جز اعتصاب غذا و پناه بردن به شما را نمی‌شناسم.

امروز سه شنبه ۱۷ /۱/۱۳۸۸ خورشیدی با رفتار غیر انسانی مامورین سالن ملاقات با خواهر بنده دیگر صبر من لبریز گردید.
مامورین نه تنها مرا به‌شدت و به طرز توهین آمیزی بازرسی کرده و کوچک‌ترین تکه کاغذ حتی شماره تلفن را از من گرفتند همین کار را بطرز بسیار توهین آمیزتر با خواهر بنده کردند. مامورین سالن ملاقات آقایان اسلامی، احمدی، خسروی و خانم شهبازی )مسوولین سالن ملاقات) بدترین رفتاری را که می‌شد با خانواده بنده که برای ملاقات بنده آمده بودند اعمال داشتند. مسوولین سالن ملاقات برای لج‌بازی فقط ۳ دقیقه فرصت صحبت کردن به من دادند. خواهر من پس از یک ماه موفق شد از تهران به کرج آمده و فقط ۳ دقیقه با من حرف بزند. اعتراضات من و خانواده ام چیزی جز خشونت بیشتر را در پی نداشت البته این مساله از مدیریت و از مقامات بالای زندان دستور داده شده بود.

روزی که مرحوم حشمت ساران به طرز بسیار مشکوکی فوت کرد(به قتل رسید) مقامات حفاظت زندان از ما خواستند پیرامون این مطلب با هیچ کس صحبت نکنیم و به این موضوع دامن نزنیم و گرنه عواقب بسیار گسترده‌ای دامن‌گیرمون می‌گردد و همان‌گونه که همه شاهدید عکس این عمل را کردیم و از افشای جنایات آنان فروگزار نکردیم.

مردم عزیز ایران مدتهاست که دیگر به بیماریهای من در بهداری زندان رسیدگی نمی شود. بیماری‌هایی که بر اثر شکنجه‌های وزارت اطلاعات بر من عارض گردیده و بهداری زندان رجایی‌شهر از درمان آن‌چه ام.آر.آی و خروج از زندان نیاز است، خوداری می‌کند. بیماری‌هایی که بر اثر ضربه به پشت سر من و آسیب دیدگی مخچه اکنون ۵۰ در صد از بینایی من را از بین برده است.

مردم عزیز ایران امروز رییس سالن ملاقات در حضور خانواده‌ام گفت: «ضد انقلاب عوضی، تو را هم می فرستیم پیش رفیقت ساران». این حرف در حضور خانواده موجب شد خانواده‌ام بسیار نگران شوند. مردم عزیزاکنون من بعنوان یک زندانی سیاسی که از قیام ۱۸ تیر ۱۳۷۸ بیش از ۱۰ سال است که در زندان بسر می برم راهی بجز اعتصاب غذا برایم باقی مانده است؟

به همین منظور اعلام می کنم از امروز ۱۷ فروردین به مدت یک هفته به مسوولین زندان فرصت می دهم و پس از آن به اعتصاب غذا دست خواهم زد و تا مسئولین سالن ملاقات از خانواده بنده رسما عذر خواهی نکنند و دیگر زندان‌بانان زندان دست از رفتار حیوانی خود بر ندارند به اعتصاب غذای خود ادامه خواهم داد.

بهروز جاوید تهرانی
۱۷ فروردین ۱۳۸۸


برگرفته از: خبرنامه امیرکبیر