Sunday, May 2, 2010

نقدی بر نوشته ای از شکوه میرزادگی

بر اساس این نوشته:
هفته ی پيش مجله ی «سياست خارجی» (فارین پالیسی) اعلام داشت که خانم زهرا رهنورد، همسر آقای میرحسین موسوی، پس از آقای بن برناکی، رئيس بانک مرکزی آمريکا، و آقای اوباما، تأثيرگذار ترين متفکر برتر سال 2009 بوده است. در اين فهرست آقای عبدالکريم سروش هم که به عنوان پايه گزار «روشنفکری دينی» شهرت يافته اند هستند، اما خيلی عقب تر از خانم رهنورد، در رديف چهل و پنجمين.

خوانندگان و دوستان مختلفی جويای آن شده اند که بدانند خانم رهنورد چه «تفکر» ی را به جهانيان عرضه داشته که به اين عنوان دست يافته است؟ من پاسخی برای آنها ندارم؛ اما می دانم اين نوع جايزه دادن ها از سوی مجلات پر سر و صدا و مختلفی که در اروپا و آمريکا هستند رسمی هر ساله است و در عين حال اکنون کاملاً مشخص شده است که مدت ها است اينگونه جوايز هيچ گونه ارزش واقعی و حتی موضوعی ندارند و اعطايشان به اين و آن، صرفاً مقاصدی سياسی را تعقيب می کند. به خصوص که اين جايزه ها نه به خاطر تلاش های «حقوق بشری» يا تلاش های «هنری و ادبی» و يا «علمی» که بيشتر به دلايل سياسی و يا حساب کتاب های اقتصادی و غيره اند. نمونه ی روشن آن را در دادن جايزه ی نوبل به آقای اوباما ديده ايم. به هر حال نشريه ی فارين پاليسی بيشترين تاکيد را بر «فمنيست بودن» و «متفکر بودن» ايشان گذاشته است و اين که در جريان انتخابات «شجاعت بی مانندی در مقابل احمدی نژاد داشته است». من نظر خودم را در مورد ارزش ها و داشته های علمی و اجتماعی خانم رهنورد قبلاً، هنگامی که شخص آقای موسوی ايشان را مهمترين روشنفکر زن ايران ناميدند، بيان کرده ام و سخن بيشتری درباره ی ايشان ندارم و از سکولاريسم نو نيز خواسته ام تا مجدداً همان مطلب مرا بجای «از نگاه يک زن» اين هفته منتشر کنند.
* البته لازم می دانم که ايستادگی و استقامت خانم رهنورد را در جريانات پس از انتخابات و در مقابل کودتاچيان تحسين کنم. چه خوب است که ايشان، اکنون که در جايگاه يک مخالف حکومت کنونی مسلط بر ايران جايزه ای دريافت می کنند، آن را به نمادهايي چون «ندا» که برای آزادی و برای ايران جان باخته اند اعطا کنند، و يا به انبوه زنان حق طلب و فمنيستی که سی سال است در کوچه ها و خيابان های کشورمان برای تغيير و برابری مبارزه کرده، و چوب ديکتاتوری مذهبی را خورده اند، و يا زنانی که فقط به خاطر طلب رای خودشان به همسر ايشان يا کانديدای ديگر در زندان ها زير شکنجه و تجاوز جان خويش را از دست داده اند. در آن صورت، هر جايزه ای، بهر دليل که به دست آمده باشد، می تواند در راستای مبارزات ملت ايران مفهومی با ارزش پيدا کند.

دوم دسامبر 2009
http://shokoohmirzadegi.com/10.AZNEGAAH/az%20negaah-2009/yaddashti-rahnavard.htm

خانم شکوه میرزادگی، نویسنده و شاعر و فعال میراث فرهنگی ایرانی، گفته است که در نوشتار مجله ی «سياست خارجی» (فارین پالیسی) که اعلام داشته که خانم زهرا رهنورد (استاد دانشگاه و فعال سیاسی)، پس از آقای بن برناکی، رئيس بانک مرکزی آمريکا، و آقای اوباما، تأثيرگذار ترين متفکر برتر سال 2009 بوده است، در واقع یک جایزه بوده است. شاید چنین مقاله ای در یک مجله معتبر علمی مانند "سياست خارجی" در چشم خانم میرزادگی یک جایزه تعبیر شده باشد ولی در این مجله که تنها یک مجله است در مقاله ای مانند بسیاری دیگر از مقاله های این مجله با موضوعی متفاوت به ذکر نام اشخاص پرداخته و عنوان کرده که خانم رهنورد سومین متفکر تأثیرگذار در جهان امروز است.
آیا یک مقاله که در آن نوشته خانم رهنورد سومین متفکر تأثیرگذار در جهان است، یک جایزه است؟ شاید این مقاله ارزش و افتخاری را برای خانم رهنورد آورده ولی این مقاله تنها یک مقاله است نه جایزه که بخواهد آن را به کسی اعطا کند.

من کاری ندارم که خانم رهنورد چه تفکری دارد و یا شما چه تفکری دارید چون معتقدم که افکار و عقاید شخصی افراد به خودشان مربوط است، فقط خواستم بگویم خرده گیری شما بر خانم رهنورد در این زمینه اندکی نادرست است چون این جایزه نبوده که بخواهند به کسی بدهند تنها یک مقاله در یک مجله عملی بوده که عنوان کرده خانم زهرا رهنورد سومین متفکر تأثیر گذار در جهان است.

خانم رهنورد به همراه شوهرش، میرحسین موسوی، بارها به دیدار خانواده کشته شدگان اعتراضات در یکسال گذشته، رفته و با آنها همدردی کرده است. تا آنجا که بررسی کردم گمان کنم که ایشان چندین بار به دیدار خانواده های ندا و سهراب و اشکان و ... رفته است و اگر جایزه ای در کار بود، ایشان خودش بهتر میدانست که این جایزه را به چه کسی تقدیم کند.

خانم میرزادگی گفته اند که :
خوانندگان و دوستان مختلفی جويای آن شده اند که بدانند خانم رهنورد چه «تفکر» ی را به جهانيان عرضه داشته که به اين عنوان دست يافته است؟ من پاسخی برای آنها ندارم؛

اینکه شما نسبت به این خانم، آگاهی ندارید یا آگاهی کمی دارید دلیل بر این نیست که خانم رهنورد تفکری را به جهانیان عرضه نداشته، شاید همین یک نکته بس باشد که ایده
رنگ سبز که او به طرفداران همسرش در پیش از انتخابات عرضه کرد، پس از کودتای احمدی نژاد و باند همراه، به دلیل فراوانی طرفداران موسوی، نماد جنبشی شده که در سرتاسر جهان اثری ژرف داشته چنانکه بسیاری از مردم جهان برای همدردی با ایرانیان از این رنگ بهره بردند مانند ایتالیا که حجم گسترده ای از معاملات اقتصادی را با دولت ایران داشته بخاطر طرفداری مردم ایتالیا و افکار عمومی این کشور دموکراتیک از اعتراضات مردم ایران و جنبش سبز در ایران، مجبور شده در روابط اقتصادی و سیاسی خود با دولت ایران بازنگری کند.
این تنها یک اثر از اثرات همین یک ایده
رنگ سبز است جدا از سخنرانیها و سالها تلاش سیاسی و فرهنگی این خانم بویژه در یک سال گذشته بوده است.

من به نوبه خودم به عنوان یک جوان ایرانی ساکن ایران، تلاش شما را بخاطر مبارزه با پروژه سد سیوند تحسین میکنم و تلاشهای شما را در حفظ آثار باستانی ایران بسیار ارزنده میدانم تنها نسبت به برخی از نوشته های شما لازم دیدم که نکاتی را عرض کنم و خواهش میکنم در نوشته های پس از این کمی با اندیشه و آگاهی بیشتر دیگران را نقد کنید که نقد کردن کاری است بسیار پسندیده به شرطی که به موردی واقعی اشاره کند.

پیروز و تندرست باشید!